دختر شیطان پارت نمیدونم چند...
* همینطور داشتم قدم میزدم و به این فکر میکردم ران و ریندو کجان که حتا خونه هم برگشتن که چند تا مرد مست از بار اون نزدیکی زدن بیرون... *
مرد 1:" به به عجب جوجو یه خشگلی مگه نه " مرد2:"البته این بانوی زیبا دوست دارن در یک شبه زیبا ما رو همراهی کنن "
ریلین:" برو سیکتو بزن مردک حوس ران دو دقیقه ولتون کنن میرین همه رو میکنین اگر کور نبودین مامور های اونور خیابونو میدیدی "
مرد 2:" چی گفتی دختره یه جنده؟؟؟ "
ریلین: جنده مادرته چلاق!! "
مرد 1:" هی آروم باش رفیق یکی بهتر از اینو پیدا میکـ... "
* اون مرد دومی دوستش رو پرت کرد اونور و سمت من حمله ور شد تا خواست یه لگد نثار صورتش کنم ران با لگد رفت تو شکمش ریندو هم پرید روی صورتش اون مرد اولی هم پا به فرار گذاشت از اونجایی که اون کوچه خلوت بود امکان اینکه اون یارو کمک بیاره زیاده و شاید چند تا از مامور ها هم از اونور بیان پس بعد از بیهوش کردن طرف در رفتیم...*
ریندو:" ایزانا راست میگفت تو دردسر سازی خیلیـــــــ... "
ریلین:" ها ها از همین حالا از دستم خسته شدیی؟ "
ران و ریندو: آرهههههــــــــــــــ... "
ریلین:" خب من دنبال کیا اومده بودم ها؟ "
ران:" راستش ما باید یه گنگ تهدید برای توکیو رو شکست میدادیم ریلی یه خنگول "
ریلین:" اوه آره 7 ساعته دارم دنبـال شما میگردم تازه اون کتکــ هایی که ما خوردیم خودش 2 ساعت طول کشید هومـ منطقیه... "
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
( پایان!!! خب امیدوارم خوشتون اومده باشه و بگم که من هنوز زدم هی هی 🗿🚬📿)
مرد 1:" به به عجب جوجو یه خشگلی مگه نه " مرد2:"البته این بانوی زیبا دوست دارن در یک شبه زیبا ما رو همراهی کنن "
ریلین:" برو سیکتو بزن مردک حوس ران دو دقیقه ولتون کنن میرین همه رو میکنین اگر کور نبودین مامور های اونور خیابونو میدیدی "
مرد 2:" چی گفتی دختره یه جنده؟؟؟ "
ریلین: جنده مادرته چلاق!! "
مرد 1:" هی آروم باش رفیق یکی بهتر از اینو پیدا میکـ... "
* اون مرد دومی دوستش رو پرت کرد اونور و سمت من حمله ور شد تا خواست یه لگد نثار صورتش کنم ران با لگد رفت تو شکمش ریندو هم پرید روی صورتش اون مرد اولی هم پا به فرار گذاشت از اونجایی که اون کوچه خلوت بود امکان اینکه اون یارو کمک بیاره زیاده و شاید چند تا از مامور ها هم از اونور بیان پس بعد از بیهوش کردن طرف در رفتیم...*
ریندو:" ایزانا راست میگفت تو دردسر سازی خیلیـــــــ... "
ریلین:" ها ها از همین حالا از دستم خسته شدیی؟ "
ران و ریندو: آرهههههــــــــــــــ... "
ریلین:" خب من دنبال کیا اومده بودم ها؟ "
ران:" راستش ما باید یه گنگ تهدید برای توکیو رو شکست میدادیم ریلی یه خنگول "
ریلین:" اوه آره 7 ساعته دارم دنبـال شما میگردم تازه اون کتکــ هایی که ما خوردیم خودش 2 ساعت طول کشید هومـ منطقیه... "
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
( پایان!!! خب امیدوارم خوشتون اومده باشه و بگم که من هنوز زدم هی هی 🗿🚬📿)
۲.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.