قطع قلم، به قیمت نان میکنی رفیق؟
قطع قلم، به قیمت نان میکنی رفیق؟
این خط و این نشان که زیان میکنی رفیق!
گیرم درین میانه به جایی رسیدهای،
گیرم که زود دکّه، دکان میکنی رفیق!
روزی که زین بگردد و بر پشتت اوفتد،
حیرت ز کار و بار جهان میکنی رفیق
تیر و کمان چو دست تو افتاد، هوش دار
سیب است، یا سر است، نشان میکنی رفیق!
کفاره اش ز گندم عالَم فزون تر است،
از عمر آنچه خدمت خان میکنی رفیق!
خود بستمش به سنگ لحد، مُرده توش نیست!
قبری که گریه بر سر آن میکنی رفیق!
گفتی:
گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان میکنی رفیق!!
فردا که آفتاب حقیقت برون زند،
سر در کدام برف نهان میکنی رفیق؟
این خط و این نشان که زیان میکنی رفیق!
گیرم درین میانه به جایی رسیدهای،
گیرم که زود دکّه، دکان میکنی رفیق!
روزی که زین بگردد و بر پشتت اوفتد،
حیرت ز کار و بار جهان میکنی رفیق
تیر و کمان چو دست تو افتاد، هوش دار
سیب است، یا سر است، نشان میکنی رفیق!
کفاره اش ز گندم عالَم فزون تر است،
از عمر آنچه خدمت خان میکنی رفیق!
خود بستمش به سنگ لحد، مُرده توش نیست!
قبری که گریه بر سر آن میکنی رفیق!
گفتی:
گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان میکنی رفیق!!
فردا که آفتاب حقیقت برون زند،
سر در کدام برف نهان میکنی رفیق؟
۳.۸k
۰۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.