"برگرد!"
"برگرد!"
تکپارتی:>
دقیقا سه روز و ¹⁶ساعت و ⁴⁵ دیقه'س..که پسرش پیشش نبود..زیرلب با خودش تکرار میکرد!..
اون واقعا نمیخواست ناراحتش کنه..از دهنش در رفت و یه چیز کصشری ک از ناکجا آباد بود رو..گفت:
ازتمتنفرمکاشهیچوقتنبودی!
...
:تهیونگ..منظورت چیه؟!..این حرفا برا چیه؟..من واقعا نمیخواستم اینطوری شه!..
-:نمیفهمی؟!..گمشو بیرون از خونه'م...مرد درحالی ک میخواست در رو ببنده..زمزمه ی ای از جونگکوک شنید!..
...
توی بالکن نشسته بود درحالی ک سیگار میکشید..با بغض ب ماه خیره شد..
براچیاونحرفاروبشزدم؟!
الان..باید چه غلطی کنم؟..یعنی ناراحتش کردم؟..بازم میتونم ببینمش؟..
با حس کلافگی..جامویسکیای..جرعه نوشید!
با حس گرم شدن چشماش..سیگارش رو ب زمین پرت کرد..با پاش خاموشش کرد..
با گزاشتن سرش رو میز..ب خواب عمیقی رفت..و تنها یه اشک از گوشه چشمش جاری شد..
...
موقعی که بیرون رفتم..متوجه شدم ک ب راحتی..پشیمونمیشه..طوری ک نشنوه..
"امامنکهمیدونمپشیمونمیشی!"..
بعد نیم ساعت..هوا تقریبا شدت بارونی ای گرفت...ب سمت خونه رفتم..ساعت الان ¹:³⁷ دیقه'س..احتمال زیاد خوابه!..
وارد خونه شدم..با صدای آرومی پسر لب باز کرد:
تهیونگا؟..خونه ای؟!..خوابیدی حتما....وارد اتاق شدم..با دیدن در شیشه ای بالکن ک باز مونده بود..یه لحظه بدنم یخ زد..نکنه احمق بازی در آورده باشه؟..با سرعت زیاد رفتم تو بالکن..با دیدن تایگری ک تا یه ساعت پیش سر من عربده میکشید..الان شده عین بچه ها..وایسا..گریه کرده بود؟..اروم با انگشت اشاره م گونشو نوازش کردم..و کیس ارومی رو لبش گزاشتم..
یاا تهیونگ..اینجا نخواب!..
-:با حس کردن صداش..متوجه شدم که برگشته..خرگوش کوچولوم پیشم برگشته...محکم دستشو کشیدم..ک باعث شد بیاد سمتم..اروم صورتشو رو سینم گزاشتم اونجا بود ک حس شکستن بغض رو پیدا کردم.....ببخشید..ببخشید جونگکوکا..نمیخواستم..اینطوری شه!..
:هوففف پسر!..اره کارت اشتباهه اما الان وقت جبران نیس؟!..
-جبران؟
:اره!..صورتمو اروم بلند کردم کیس محکمی رو لبایی ک مزه الکل میدادن رو گزاشتم..
-این اسمش جبرانه؟!..اگه اینطوریه تا آخر عمرم..میخوام جبران کنم!..اروم رو صندلی بلند شدم..و باعث میشد پاهاشرودورکمرمحلقهزیرروناشوگرفتموباولعمیبوسیدمشمنمیپرستمشاونتنهسفیدشو وارد اتاقشدیمارومگزاشتمشروتختبسمتش
اومدم..وباعثمیشدکبیشتربخورمشاونجثهکیوتشو!..
.
حالادیگهبماچهچکارکردن🥂☺️
اگهبتبرنمیخورهکامنتبزاریا..
تکپارتی:>
دقیقا سه روز و ¹⁶ساعت و ⁴⁵ دیقه'س..که پسرش پیشش نبود..زیرلب با خودش تکرار میکرد!..
اون واقعا نمیخواست ناراحتش کنه..از دهنش در رفت و یه چیز کصشری ک از ناکجا آباد بود رو..گفت:
ازتمتنفرمکاشهیچوقتنبودی!
...
:تهیونگ..منظورت چیه؟!..این حرفا برا چیه؟..من واقعا نمیخواستم اینطوری شه!..
-:نمیفهمی؟!..گمشو بیرون از خونه'م...مرد درحالی ک میخواست در رو ببنده..زمزمه ی ای از جونگکوک شنید!..
...
توی بالکن نشسته بود درحالی ک سیگار میکشید..با بغض ب ماه خیره شد..
براچیاونحرفاروبشزدم؟!
الان..باید چه غلطی کنم؟..یعنی ناراحتش کردم؟..بازم میتونم ببینمش؟..
با حس کلافگی..جامویسکیای..جرعه نوشید!
با حس گرم شدن چشماش..سیگارش رو ب زمین پرت کرد..با پاش خاموشش کرد..
با گزاشتن سرش رو میز..ب خواب عمیقی رفت..و تنها یه اشک از گوشه چشمش جاری شد..
...
موقعی که بیرون رفتم..متوجه شدم ک ب راحتی..پشیمونمیشه..طوری ک نشنوه..
"امامنکهمیدونمپشیمونمیشی!"..
بعد نیم ساعت..هوا تقریبا شدت بارونی ای گرفت...ب سمت خونه رفتم..ساعت الان ¹:³⁷ دیقه'س..احتمال زیاد خوابه!..
وارد خونه شدم..با صدای آرومی پسر لب باز کرد:
تهیونگا؟..خونه ای؟!..خوابیدی حتما....وارد اتاق شدم..با دیدن در شیشه ای بالکن ک باز مونده بود..یه لحظه بدنم یخ زد..نکنه احمق بازی در آورده باشه؟..با سرعت زیاد رفتم تو بالکن..با دیدن تایگری ک تا یه ساعت پیش سر من عربده میکشید..الان شده عین بچه ها..وایسا..گریه کرده بود؟..اروم با انگشت اشاره م گونشو نوازش کردم..و کیس ارومی رو لبش گزاشتم..
یاا تهیونگ..اینجا نخواب!..
-:با حس کردن صداش..متوجه شدم که برگشته..خرگوش کوچولوم پیشم برگشته...محکم دستشو کشیدم..ک باعث شد بیاد سمتم..اروم صورتشو رو سینم گزاشتم اونجا بود ک حس شکستن بغض رو پیدا کردم.....ببخشید..ببخشید جونگکوکا..نمیخواستم..اینطوری شه!..
:هوففف پسر!..اره کارت اشتباهه اما الان وقت جبران نیس؟!..
-جبران؟
:اره!..صورتمو اروم بلند کردم کیس محکمی رو لبایی ک مزه الکل میدادن رو گزاشتم..
-این اسمش جبرانه؟!..اگه اینطوریه تا آخر عمرم..میخوام جبران کنم!..اروم رو صندلی بلند شدم..و باعث میشد پاهاشرودورکمرمحلقهزیرروناشوگرفتموباولعمیبوسیدمشمنمیپرستمشاونتنهسفیدشو وارد اتاقشدیمارومگزاشتمشروتختبسمتش
اومدم..وباعثمیشدکبیشتربخورمشاونجثهکیوتشو!..
.
حالادیگهبماچهچکارکردن🥂☺️
اگهبتبرنمیخورهکامنتبزاریا..
۷.۴k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.