: پرنسس جیسو وقتشه...
: پرنسس جیسو وقتشه...
+ کی باورش میشه بالاخره روز تاج گذاریمه ؟
داشت با پسری که سالیان سال به جز کارش که مراقبت و کنار پرنسس فرانسه بود شده بود تنها دوست اون پرنسس...
: پرنسس امممم...الان که دیگه ملکه شدینا
خنده ارومی کرد که با لبخندش روی لب های پسر هم لبخند ایجاد کرد...
+ آه پارک جیمین...از دست تو چیکار کنم من؟
: دو تا گزینه دارید پرنسس...یا منو بکشید که خیلی راحته ولی خودتون دوستتی به زیبایی من را از دست میدهید و یا قبل از مراسم یه بغل محکم بهم بدید که اینقدر استرس نداشته باشممم...
+ شاید گزینه اول ایده خوبی باشه...
: نونا!
+ غلط کردم چیم...
و هردو خندیدند و جیسو آروم پسر کوچیکتر رو توی آغوشش گرفت...
: نونا وقتی ملکه شدی منو یادت نره ها....میدونی که اگه تو منو یادت بره زندگی من تمومه....
+ مگه من میتونم نینی کوچولوی خودمو فراموش کنم؟
و آروم از هم جدا شدن...
که جیسو سکوت رو شکست...
+ چند شب پیش یه خوابی دیدم...
: چه خوابی؟
+ نمیدونم چی بود ولی من با سه تا دختر دیگه سر یه جایی بودیم که یه چیزی مثل صدا پخش کن دستمون بود و اممم آهنگ میخوندیم....
: اووو یعنی همه میشناختنت ؟ وایسا آهنگ میخوندین ؟ امممم یعنی خواننده بودید؟
+ خوا چی چی؟؟!
: اممم درسته تو نمیدونی...خواننده کسایی که آهنگ میخونن خیلی باحاله...
+ آها و راستی توهم با شش تا پسر دیگه توی یه گروه بودی و به قول خودت خواننده بودید....
: نونا خیلی باحاله...
+ ولی به خاطر کسایی که ازمون خوششون میومد...
: منظورت طرفداره ؟
+ اینارو از کجا یاد گرفتی..؟
: عشقم تو بیرون قصر نیستی پس اینارو بلد نیستی...حالا ادامه رو بگو
+ آها خب به خاطر طرف نمیدونم چی چی نمیتونستیم همدیگرو ببینیم....
: پس مثل الان فقط مدل دیگه ای زندانی بودیم ؟
+ فکر کنم حتی توی خواب هم آزاد نبودیم.
: خب بیا تا قبل از تاج گذاری یکم خوش بگذرونیم.....یه رقص جدید یاد گرفتم که اگه یادت ندم میمیرم نونا.
+ پس بذار برم لباسمو عوض کنم نینی.
: منم همینطور.
the end 🔚
+ کی باورش میشه بالاخره روز تاج گذاریمه ؟
داشت با پسری که سالیان سال به جز کارش که مراقبت و کنار پرنسس فرانسه بود شده بود تنها دوست اون پرنسس...
: پرنسس امممم...الان که دیگه ملکه شدینا
خنده ارومی کرد که با لبخندش روی لب های پسر هم لبخند ایجاد کرد...
+ آه پارک جیمین...از دست تو چیکار کنم من؟
: دو تا گزینه دارید پرنسس...یا منو بکشید که خیلی راحته ولی خودتون دوستتی به زیبایی من را از دست میدهید و یا قبل از مراسم یه بغل محکم بهم بدید که اینقدر استرس نداشته باشممم...
+ شاید گزینه اول ایده خوبی باشه...
: نونا!
+ غلط کردم چیم...
و هردو خندیدند و جیسو آروم پسر کوچیکتر رو توی آغوشش گرفت...
: نونا وقتی ملکه شدی منو یادت نره ها....میدونی که اگه تو منو یادت بره زندگی من تمومه....
+ مگه من میتونم نینی کوچولوی خودمو فراموش کنم؟
و آروم از هم جدا شدن...
که جیسو سکوت رو شکست...
+ چند شب پیش یه خوابی دیدم...
: چه خوابی؟
+ نمیدونم چی بود ولی من با سه تا دختر دیگه سر یه جایی بودیم که یه چیزی مثل صدا پخش کن دستمون بود و اممم آهنگ میخوندیم....
: اووو یعنی همه میشناختنت ؟ وایسا آهنگ میخوندین ؟ امممم یعنی خواننده بودید؟
+ خوا چی چی؟؟!
: اممم درسته تو نمیدونی...خواننده کسایی که آهنگ میخونن خیلی باحاله...
+ آها و راستی توهم با شش تا پسر دیگه توی یه گروه بودی و به قول خودت خواننده بودید....
: نونا خیلی باحاله...
+ ولی به خاطر کسایی که ازمون خوششون میومد...
: منظورت طرفداره ؟
+ اینارو از کجا یاد گرفتی..؟
: عشقم تو بیرون قصر نیستی پس اینارو بلد نیستی...حالا ادامه رو بگو
+ آها خب به خاطر طرف نمیدونم چی چی نمیتونستیم همدیگرو ببینیم....
: پس مثل الان فقط مدل دیگه ای زندانی بودیم ؟
+ فکر کنم حتی توی خواب هم آزاد نبودیم.
: خب بیا تا قبل از تاج گذاری یکم خوش بگذرونیم.....یه رقص جدید یاد گرفتم که اگه یادت ندم میمیرم نونا.
+ پس بذار برم لباسمو عوض کنم نینی.
: منم همینطور.
the end 🔚
۸۱۶
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.