شده تا نیمه ی شب در بزنی ، وا نکنند؟
شده تا نیمه ی شب در بزنی ، وا نکنند؟
یا دری را شده با سر بزنی ، وا نکنند؟! پشت در ، بید بلرزی و به جایی برسی
که تهِ فاجعه پرپر بزنی ، وا نکنند؟! روی یک پله ، درِ خانهی بیفرجامی
بتپی، قلب کبوتر بزنی ، وا نکنند؟! تو بدانی که یکی هست که بیطاقت توست
باز تا طاقت آخر بزنی ، وا نکنند؟! خندهای کردم و گفتم : دل من! گریه نکن
تو اگر صد شب دیگر بزنی ، وا نکنند!
این در بسته ، عزیز دل من! بسته به توست
شده باور کنی و در بزنی ، وا نکنند؟!
یا دری را شده با سر بزنی ، وا نکنند؟! پشت در ، بید بلرزی و به جایی برسی
که تهِ فاجعه پرپر بزنی ، وا نکنند؟! روی یک پله ، درِ خانهی بیفرجامی
بتپی، قلب کبوتر بزنی ، وا نکنند؟! تو بدانی که یکی هست که بیطاقت توست
باز تا طاقت آخر بزنی ، وا نکنند؟! خندهای کردم و گفتم : دل من! گریه نکن
تو اگر صد شب دیگر بزنی ، وا نکنند!
این در بسته ، عزیز دل من! بسته به توست
شده باور کنی و در بزنی ، وا نکنند؟!
۱.۶k
۱۹ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.