وقتی به زور ازدواج می کنی پارت آخر
جیهوپ :خب خوشحالم که فهمیدی دیگه نباید منو عصبانی کنی باشه
جین هو:چشم
جیهوپ:آفرین ......حالا یه خبر برات دارم......خیلی فکر کنم خوشحال بشی
جین هو:(چینی به بینیش داد)چه خبری
جیهوپ:قرار هست .....یه خواهر یا برادر داشته باشی از این به بعد ....
جین هو:واقعا
خودش رو پرت کرد توی بغل جیهوپ
جین هو:واقعا خیلی خوب میشه می تونه با من بازی
جیهوپ:آره بزرگتر که شد می تونه
جین هو:😍😍😍😍
جیهوپ😁
باید قول بدی تا وقتی که بچه به دنیا می یاد دیگه مراقب مامان باشی
جین هو:حتما همیشه مراقبشم
جیهوپ ،جین هو رو بلند کرد و رفت پیش پرستارش و جین هو رو به اون سپر و خودش رفت پیش ا.ت و در رو باز کرد
دید آجوما داره به ا.ت سوپ میده بخور
جیهوپ:آجوما من خودم بهش می دم شما برید
آجوما :چشم ارباب
و رفت جیهوپ هم نشست کنار ا.ت و شروع کرد به سوپ دادن به ا.ت وقتی تموم شد
جیهوپ با دستمال صورت ا.ت رو پاک کرد ا.ت دراز کشید
جیهوپ هم رفت کنارش روی پهلو به سمتش دراز کشید
ا.ت:شی شُدِه(با لحن بچه گونه😛)
جیهوپ:خیلی دوست دارم
ا.ت:من خیلی خیلی بیشتر
جیهوپ :من عاشقتم
ا.ت :خیلی دوست دارم
جیهوپ:اوووووو حیف که بارداری یعنی جواب این بازی که شروع کردی رو می دادم
ا.ت:اووو پس این بچه به دادم رسید
جیهوپ ا.ت رو جلو تر کشید و پیشونیش رو بوشید
جیهوپ:دیگه هیچ وقت اذیتت نمی کنم
تو همون حین جین هو در رو باز کرد و اومد داخل
جیهوپ:سلام
جین:سلام مامان
جیهوپ جین هو رو جلوتر کشید گذاشتش توی بغلش
ا.ت:عزیزم خوبی امروز پیش کی بودی
جین هو با انگشتاش بازی می کرد آروم ل....ب زدو
جین هو:آجو...ما
ا.ت:بیا بغلم عزیزم
جین هو بلند شد و رفت سمت ا.ت و توی بغلش نشست و ا.ت هم بغلش کرد
جیهوپ هر دوشون رو بغل کرد گفت
جیهوپ:دوستون دارم زیاد
این یه شروع جدید برای خانواده چهار نفری ما بود همه چیز تموم شد
جیهوپ باند رو کنار گذاشت و یه شرکت بزرگ راه اندازی کرد
منو جین هو هم دیگه دعوا نکردیم و پیش هم خوش می گذروندیم
البته یه نکته هم هست دیگه جیهوپ هم از دست ما دو تا عصبانی نشد
و بچه کوچولومون هم یه دختر خیلی کیوت شد
البته یه مدت هم دعوای جین هو و خواهر کوچولوش رو داشتیم که زود بزرگ شدن این دعوا هم پایان داشت 😍😍😍
همیشه زندگی روی خوبش هم نشون میده 😍😍🤔
جین هو:چشم
جیهوپ:آفرین ......حالا یه خبر برات دارم......خیلی فکر کنم خوشحال بشی
جین هو:(چینی به بینیش داد)چه خبری
جیهوپ:قرار هست .....یه خواهر یا برادر داشته باشی از این به بعد ....
جین هو:واقعا
خودش رو پرت کرد توی بغل جیهوپ
جین هو:واقعا خیلی خوب میشه می تونه با من بازی
جیهوپ:آره بزرگتر که شد می تونه
جین هو:😍😍😍😍
جیهوپ😁
باید قول بدی تا وقتی که بچه به دنیا می یاد دیگه مراقب مامان باشی
جین هو:حتما همیشه مراقبشم
جیهوپ ،جین هو رو بلند کرد و رفت پیش پرستارش و جین هو رو به اون سپر و خودش رفت پیش ا.ت و در رو باز کرد
دید آجوما داره به ا.ت سوپ میده بخور
جیهوپ:آجوما من خودم بهش می دم شما برید
آجوما :چشم ارباب
و رفت جیهوپ هم نشست کنار ا.ت و شروع کرد به سوپ دادن به ا.ت وقتی تموم شد
جیهوپ با دستمال صورت ا.ت رو پاک کرد ا.ت دراز کشید
جیهوپ هم رفت کنارش روی پهلو به سمتش دراز کشید
ا.ت:شی شُدِه(با لحن بچه گونه😛)
جیهوپ:خیلی دوست دارم
ا.ت:من خیلی خیلی بیشتر
جیهوپ :من عاشقتم
ا.ت :خیلی دوست دارم
جیهوپ:اوووووو حیف که بارداری یعنی جواب این بازی که شروع کردی رو می دادم
ا.ت:اووو پس این بچه به دادم رسید
جیهوپ ا.ت رو جلو تر کشید و پیشونیش رو بوشید
جیهوپ:دیگه هیچ وقت اذیتت نمی کنم
تو همون حین جین هو در رو باز کرد و اومد داخل
جیهوپ:سلام
جین:سلام مامان
جیهوپ جین هو رو جلوتر کشید گذاشتش توی بغلش
ا.ت:عزیزم خوبی امروز پیش کی بودی
جین هو با انگشتاش بازی می کرد آروم ل....ب زدو
جین هو:آجو...ما
ا.ت:بیا بغلم عزیزم
جین هو بلند شد و رفت سمت ا.ت و توی بغلش نشست و ا.ت هم بغلش کرد
جیهوپ هر دوشون رو بغل کرد گفت
جیهوپ:دوستون دارم زیاد
این یه شروع جدید برای خانواده چهار نفری ما بود همه چیز تموم شد
جیهوپ باند رو کنار گذاشت و یه شرکت بزرگ راه اندازی کرد
منو جین هو هم دیگه دعوا نکردیم و پیش هم خوش می گذروندیم
البته یه نکته هم هست دیگه جیهوپ هم از دست ما دو تا عصبانی نشد
و بچه کوچولومون هم یه دختر خیلی کیوت شد
البته یه مدت هم دعوای جین هو و خواهر کوچولوش رو داشتیم که زود بزرگ شدن این دعوا هم پایان داشت 😍😍😍
همیشه زندگی روی خوبش هم نشون میده 😍😍🤔
۱۰۱.۸k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.