زندگی مخفی پارت ۹۲ بخش دوم
اینقدر خسته بودم که همون لحظه خوابم برد
......یک هفته بعد........
جیمین:بروییدددد
جونگکوک:بابا این هانول نمیذاره لباساشو بپوشونم تنششش
تهیونگ:یونگی میشه کمکش کنی
من دارم کتمو اتو میکنم
یونگی:هانول خانم
پاپا رو اذیت میکنی
میدونی اگه آپات بدونه زندت نمیذارههه
تهیونگ:دارم میشنوما
یونگی:خب گفتم که بشنوی
و اینم جورابش
و تمام
هانول خانم اماده عقد عمو و خالشه
البته جیسو عمش حساب میشه
چون از خونواده تهیونگه
تهیونگ:شما ها هنوز این قضیه ی لعنتی رو تموم نکردیددد
بابا ولمون کنید دیگهههههه
جیمین:عه تهیونگ زشته جلوی بچه
جونگکوک:جیمین جان شما آماده بشو و حرف نزن
و یونگی ممنونم
بزار هانول رو بخوابونم تا بریم
جیمین:بچه ها جنی نونا پیام داده که باید هرچه زودتر حرکت کنیم
عاقد تا ۲۰ دقیقه دیگه میرسههه
تهیونگ:یونگی با من بیا پایین
جیمین تو وسایل آبمیوه ها رو بیار لیوان و کلمن
جونگکوک توهم که هانول و وسایلش
جونگکوک:چشم رئیس
تهیونگ:تا دیروز که پرنس بودم
جونگکوک:شاید من نخوام باشی
تهیونگ:شانس آوردی الان کار داریم وگرنه همین الان جنازتو برای نونات میفرستادم
جونگکوک:کدوم لیسا یا جنی
تهیونگ:جفتشون
حالا اینقدر مزه نریز
ما رفتیم
جونگکوک:جیمینا دیدی حسودیش چقدر گل کرده بود
و عصبی بود چون پرنس صداش نکردم
اگه بدونی چقدر حال میده
جیمین:فقط امشب توی مراسم مراقب باش وگرنه میکشتت
هانول خوابید؟
جونگکوک:آره بیا بریم
.............
ادامه دارد......
......یک هفته بعد........
جیمین:بروییدددد
جونگکوک:بابا این هانول نمیذاره لباساشو بپوشونم تنششش
تهیونگ:یونگی میشه کمکش کنی
من دارم کتمو اتو میکنم
یونگی:هانول خانم
پاپا رو اذیت میکنی
میدونی اگه آپات بدونه زندت نمیذارههه
تهیونگ:دارم میشنوما
یونگی:خب گفتم که بشنوی
و اینم جورابش
و تمام
هانول خانم اماده عقد عمو و خالشه
البته جیسو عمش حساب میشه
چون از خونواده تهیونگه
تهیونگ:شما ها هنوز این قضیه ی لعنتی رو تموم نکردیددد
بابا ولمون کنید دیگهههههه
جیمین:عه تهیونگ زشته جلوی بچه
جونگکوک:جیمین جان شما آماده بشو و حرف نزن
و یونگی ممنونم
بزار هانول رو بخوابونم تا بریم
جیمین:بچه ها جنی نونا پیام داده که باید هرچه زودتر حرکت کنیم
عاقد تا ۲۰ دقیقه دیگه میرسههه
تهیونگ:یونگی با من بیا پایین
جیمین تو وسایل آبمیوه ها رو بیار لیوان و کلمن
جونگکوک توهم که هانول و وسایلش
جونگکوک:چشم رئیس
تهیونگ:تا دیروز که پرنس بودم
جونگکوک:شاید من نخوام باشی
تهیونگ:شانس آوردی الان کار داریم وگرنه همین الان جنازتو برای نونات میفرستادم
جونگکوک:کدوم لیسا یا جنی
تهیونگ:جفتشون
حالا اینقدر مزه نریز
ما رفتیم
جونگکوک:جیمینا دیدی حسودیش چقدر گل کرده بود
و عصبی بود چون پرنس صداش نکردم
اگه بدونی چقدر حال میده
جیمین:فقط امشب توی مراسم مراقب باش وگرنه میکشتت
هانول خوابید؟
جونگکوک:آره بیا بریم
.............
ادامه دارد......
۱.۹k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.