احساسات غیر ممکن³

احساسات غیر ممکن³
فردا توی مدرسه،)
×وای ات دیشب همش داشتم فک میکردم
اصلا خوابم نبرددد
+،اوسکلی خب
×وای جیمین و تهیونگ خیلی کراشنن
+،ها؟تهیونگ؟اون دیروز میخواس بزنتتا
×،وای اره مث این ددی خشنااا
+شفات نده بخندیم
$ولی بچها دید چی شدههه؟(نفس نفس)
×نه جی شده
$تهیونگ و جونگکوک دارن توی حیات دعوا میکنن صورتای هردوشوک خدنیه
ویو ات
وقتی گفتن صورتاشون خونیه قلبم اومد تو دهنم یعنی چرا دعوا کردن
+جیا بدوو
×اومدمم
+یاخدااا
+ببخشیددد
+اوه معذرت میخوام
_گفتم اون دختر مال منه(مشت)
لیسا:اوه بچه ها بس کنیددد(لیسا بلک پینک نه ها)
÷اون مال منهههه..چرا نمیفهمی..چیزی ک صاحب داره رو ول کنیی
_صاحب اون دختر خود منم عوضییی
÷خفه شووو
همه: اووو
یونا:یعنی کیه اون دختره؟
میسو:خوش با حال دختره
سوهو:چراحالا دعوا؟در این حد
کارینا:یا خدااا یکی ب مدیر بگهه
_اتتت
+چ.چ.یه؟
_انتخاب کن،من یا تهیونگ؟
+ها؟
یونا:اون دختره یعنی عشق اوناعه
_بگوخب
+من؟
_پس کی؟
با ورود یه نفر همه ساکت شدن