پارت 7

پارت 7
سوزی راه خونه را به تهیونگ نشون داد تا تهیونگ جلو در خونه سوزی وایساد
-ممنونم تهیونگ
+خواهش میکنم پرنسس
-خدافظ(از ماشین پیاده شد)
+وایسا وایسا!
-چی شده؟
+قرارمون ساعت چهار یادت نره
-وای ترسیدم نه یادم نمیره فقط لوکیشن برام بفرست
+نمیخواد خودم میام دنبالت
-باشه خدافظ
+خدافظ
ویو سوزی
رفتم در زدم کسی درو وا نکرد تعجب کرم چرا کسی درو باز نمیکنه کیفم رو از دوشم رو زمین انداختم و گوشیمو ورداشتم و زنگ زدم به مامانم
مکالمه:
م/ات بله
-کجایی مامان(کیوت)
م/ات مگه جلو دری؟!
-آره
م/ات چقدر زود تموم شد
-بیا خونه برات تعریف میکنم
م/ات باشه
(بچه ها مادر سوزی یا همون ات را با م نشون میدم)
مادر ات اومد خونه
م:خب
-مامان استادمون مشکل روحی روانی داره کلاس تا یه هفته تعطیله و مشقم نداریم
م:خب باشه
-و اینکه ساعت چهار از خونه باید برم بیرون
م:اونوقت چرا؟
-با دوستم قرار دارم
م:دختره یا پسر؟
-پسر
م:باشه ولی بابات فهمید تو میدونی با بابات
-باشه
ساعت دو و نیم بود سوزی رفت حموم ساعت شد سه بعد موهاشو خشک کرد و یکم غذا خورد شد سه و ربع بعد رفت سمت کمد لباساش و لباسشو انتخاب کرد و پوشید بعد موهاشو بالا دم اسبی بست کیفشو و گوشیشو برداشت و کفشاشم پوشید شد ساعت چهار
سوزی به تهیونگ زنگ زد
-سلام
+سلام بیبی
-یا
+باشه باشه(خنده)
-میای دنبالم
+الان تا سه بشمار
-یک و دو
+آروم آروم
-باشه یک. ....دو. .......
+رسیدم(تلفونو قت کرد)
-سلام چطوری
+سلام خوبم کجا بریم؟
-نمیدونم
+باشه پس میریم بار
-باشه(تو ضحنش)یا خدا پریود که نیستم که هستم تا به حال مشروب خوردم که نخوردم اگه مست شم چی میشه نکنه!!نه نه اصن این اتفاق نمیوفته
+نترس
-چی میگی
+میگم اگه مست شی مواظبتم
-مرسی
+لطفا باهام روراست باش و جلوم خجالت نکش ازیتم میکنه
-باشه
+یه چیزی هم صدام کن
-خب تهیونگ چطوره؟
+نه
-عزیزم
+نه
-خب چی
+ددی
-شوخیت گرفته؟
+تو فکر کن آره
-باشه
+منم تو رو بیبی صدا میکنم
-نه نمیکنی
+چرا میکنم بیبی خوبم میکنم
-نکن تهیونگ(خنده)
+مگه نگفتم ددی صدام کن(خنده)
-باشه ددی
+خوب شد
رسیدن بار
گارسون:چی براتون بیارم
+دوتا ویسکی
-دو تا
+آره تو هم با من میخوری ولی زیاد مست نمیکنم و مواظبتم
-باشه(ترس،استرس،نگرانی،فوبیا)
گارسون:بفرمایید
+ممنون،بخور
-باشه(داشتم نگاه میکردم چجوری میخوره دیدم سریع سر میکشه منم همین کارو کردم)
سوزی کامل مست شده بود
-هو
+بله(خنده)
-تو قلبمو دزدیدی پسش بده
+(خنده)تا خواست حرف بزنه سوزی بوسیدش
هر دوشون نفس کم آورن ولی سوزی ادامه می‌داد اونم به زور نمی‌خواست از لب کسی که دوسش داره بگذره ولی هیچوقت بهش نگفته بود تا لبشو ول کرد و گفت
+چی شده داشتم لذت می‌بردم
-دوست دارم
+چی(تعجب)
-دوست دارم ولی بهت نگفتم عاشقتم
+منم دوست دارم
تهیونگ لب سوزی را بوسید