زنه بابای یه پسر همسن خودم شدم
با گریه حاوی از تعجب به بابام نگاه میکردم نه باورم نمیشه
نمیتونستم بزنم زیر گریه و با تمام وجودم گریه کنم فقط میتونستم بی صدا اشک بریزم انقدر متعجب بودم که اشک توی صورتم خشک شد
_ب..بابا تو هیچوقت اینکارو با من نمیکنی مگه نه؟
&از خواب بیدار شو دختر یکم دقت کن توی رویاهات زندگی نکن
_ن..نه نه امکان نداره
&ببین من تورو با قیمت خیلی خوبی فروختم درک کن تو که نمیخوای پدر و مادرت توی فقر زندگی کنن میخوای؟؟؟
_ما قبلا همچی داشتیم تا چند دقیقه پیشم همچی داشتیم ولی سر این قمار کوفتی تو عوضی باید زجر بکشیم
انقدر وابستش شدی که بچه ی خودتو داری پاش میدی همراه هق هق ادامه دادم
_اشکال نداره آقای کیم چرخه روزگار میچرخه نوبت توعم میرسه
&گمشو بیرون از خونم بابتت هم پول میگیرم هم سر این قماری که باختم میدمت بری
_واست متاسفم که انقدررر مال دوستی حاضری این خونه و تجملات و پولات سر این قمار نره ولی دخترتو بفرشی
دیگه چیزی نگفتم وسایلمو برداشتم ورفتم بیرون
=دنبالم بیا
_ب..بله
=از الان میگم تو قراره همسر من بشی
با بهت بهش نگاه کردم
من قرار بود زن یه مردی بشم که سی سال از بزرگ تره؟
با کسی که جای پدر رو داره؟
توی ماشین فقط به بیرون خیره شده بودم
و داشتم زندگیمو مرور میکردم
یهو دستی روی رونم حس کردم خدای من اون مرتیکه رون لخت منو لمس میکرد
چشمامو بستمو فشار دادم
حالم بهم میخوره از این زندگی
داشت دستش میرفت بالا تر
بدنم به لرزه افتاده بود
که دستشو پس زدم
=چیکار میکنی؟
_ب..ببخشید من هنوز آماده نیستم یکم فرصت میخوام.
=بهتره زودتر خودتو آماده کنی چون واسه فردا شب میخوامت
چشمام میلرزید از ترس سرم درد گرفته بود
بالاخره این لحظات مرگبار تموم شد
وارد یه عمارت شدیم
خیلی بزرگ بود مثل عمارت خودمون بود ولی بزرگتر...
چه انتظاری میشه رفت طرف مافیاس...
+سلام پدر معرفی نمیکنید
=کیم کاتلین همسر آیندم
برگشت رو به من
=و اینم پارک جیمین پسرم
خدای من این پسرش بود؟؟باورم نمیشه دارم با کسی ازدواج میکنم که پسرش هم سن و سال منه
+متاسفم برات بابا
امیدوام دوست داشته باشین
عاشقتونم فقط واسه پارت بعد شرط دارم.
شرطام
۱۵ لایک
#جونگ_کوک #جیمین #تهیونگ #جیهوپ
#شوگا #جین #نامجون #بی_تی_اس
#بلک_پینک #ایتزی #توایس #استری_کیدز
#فیک #داستان #رمان
نمیتونستم بزنم زیر گریه و با تمام وجودم گریه کنم فقط میتونستم بی صدا اشک بریزم انقدر متعجب بودم که اشک توی صورتم خشک شد
_ب..بابا تو هیچوقت اینکارو با من نمیکنی مگه نه؟
&از خواب بیدار شو دختر یکم دقت کن توی رویاهات زندگی نکن
_ن..نه نه امکان نداره
&ببین من تورو با قیمت خیلی خوبی فروختم درک کن تو که نمیخوای پدر و مادرت توی فقر زندگی کنن میخوای؟؟؟
_ما قبلا همچی داشتیم تا چند دقیقه پیشم همچی داشتیم ولی سر این قمار کوفتی تو عوضی باید زجر بکشیم
انقدر وابستش شدی که بچه ی خودتو داری پاش میدی همراه هق هق ادامه دادم
_اشکال نداره آقای کیم چرخه روزگار میچرخه نوبت توعم میرسه
&گمشو بیرون از خونم بابتت هم پول میگیرم هم سر این قماری که باختم میدمت بری
_واست متاسفم که انقدررر مال دوستی حاضری این خونه و تجملات و پولات سر این قمار نره ولی دخترتو بفرشی
دیگه چیزی نگفتم وسایلمو برداشتم ورفتم بیرون
=دنبالم بیا
_ب..بله
=از الان میگم تو قراره همسر من بشی
با بهت بهش نگاه کردم
من قرار بود زن یه مردی بشم که سی سال از بزرگ تره؟
با کسی که جای پدر رو داره؟
توی ماشین فقط به بیرون خیره شده بودم
و داشتم زندگیمو مرور میکردم
یهو دستی روی رونم حس کردم خدای من اون مرتیکه رون لخت منو لمس میکرد
چشمامو بستمو فشار دادم
حالم بهم میخوره از این زندگی
داشت دستش میرفت بالا تر
بدنم به لرزه افتاده بود
که دستشو پس زدم
=چیکار میکنی؟
_ب..ببخشید من هنوز آماده نیستم یکم فرصت میخوام.
=بهتره زودتر خودتو آماده کنی چون واسه فردا شب میخوامت
چشمام میلرزید از ترس سرم درد گرفته بود
بالاخره این لحظات مرگبار تموم شد
وارد یه عمارت شدیم
خیلی بزرگ بود مثل عمارت خودمون بود ولی بزرگتر...
چه انتظاری میشه رفت طرف مافیاس...
+سلام پدر معرفی نمیکنید
=کیم کاتلین همسر آیندم
برگشت رو به من
=و اینم پارک جیمین پسرم
خدای من این پسرش بود؟؟باورم نمیشه دارم با کسی ازدواج میکنم که پسرش هم سن و سال منه
+متاسفم برات بابا
امیدوام دوست داشته باشین
عاشقتونم فقط واسه پارت بعد شرط دارم.
شرطام
۱۵ لایک
#جونگ_کوک #جیمین #تهیونگ #جیهوپ
#شوگا #جین #نامجون #بی_تی_اس
#بلک_پینک #ایتزی #توایس #استری_کیدز
#فیک #داستان #رمان
۳۹.۰k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.