PART 4
PART 4
نویسنده؛
ته ته شکه شده بود تاحالا کسی اینطوری صداش نکرده بود!
نمیخواست دختر فکر کنه تعجب کرده.بخاطر همین با عصبانیت گفت:
یه اسم رو درست نمیتونی تلفظ کنی؟!
ا/ت:خب.. ببخشید.منم ا/تم
ولی تو دوستمو کشتی اون تنها دوستم بود...
تهیونگ:خب؟! چیکار کنم؟...
ا/ت:ولی...
تا خواست چیزی بگه پسر از اتاق خارج شد
چند مین بعد اجوما به ا/ت لباس های جدیدی داد و غذای تازه(عکسشو گذاشتم)
(نمیدونم چی بنویسم 😭)
اجوما:دخترم بیا اینجارو بهت نشون بدم
ا/ت:اوهوم
۱۵ مین بعد
این چیزی فک میکردم جمع جور تره مگه مافیا ها خونشون اندازه قصر نیست؟
ا/ت:اجوما اینجا کوچیک نیست واسه یه مافیا؟
اجوما:ارباب خونه جمع جور بیشتر دوست دارم
ا/ت:جون تایپمو پیدا کردم 🚶🏻♀️🎀
اجوما:(خنده)چی؟
ا/ت:عااا هیچی!
اجوما میدونی من چرا اینجام؟.
اجوما:ارباب دوست نداره خونش شلوغ باشه به خاطر همین میخواد خدمتکار شخصیش شی
ا/ت:حاحححح؟؟؟؟!خدمتکار؟مگه اینجا خونه خالس؟!
این همه زن چرا من؟من چه گناهی کردم؟بخدا منو با این تنها بزارین میمیرم!مامانن کمکک من قراره بیام پیشتتت😭
تهیونگ که پشت سرشون بود با صدای بلند خندید
ا/ت:مرت*یکه به چی مخندی خیر سرم قراره بمیرم
تهیونگ:درست صدام کن(محو شدن خنده)
ا/ت:من نمیخوام خدمتکار باشم
تهیونگ:اوهو چه غل*طا
ا/ت:وادهل
T_T
تهیونگ:اجوما میتونی بری خونت
ا/ت:وات نه اجوما منو با این تنها نزار این منو میخورهههه
اجوما:خدافظی عزیزم
...
...
..
..
.
.ا/ت:خو الان من چیکار کنم گوشیم کو
تهیونگ:اینجا خبری از گوشی نیست
ا/ت:هویی هم میخوای واست کار کنم هم گوشیمو بگیری؟!
عمرا!!
تا پارت بعددد باییی🐒🎀
نویسنده؛
ته ته شکه شده بود تاحالا کسی اینطوری صداش نکرده بود!
نمیخواست دختر فکر کنه تعجب کرده.بخاطر همین با عصبانیت گفت:
یه اسم رو درست نمیتونی تلفظ کنی؟!
ا/ت:خب.. ببخشید.منم ا/تم
ولی تو دوستمو کشتی اون تنها دوستم بود...
تهیونگ:خب؟! چیکار کنم؟...
ا/ت:ولی...
تا خواست چیزی بگه پسر از اتاق خارج شد
چند مین بعد اجوما به ا/ت لباس های جدیدی داد و غذای تازه(عکسشو گذاشتم)
(نمیدونم چی بنویسم 😭)
اجوما:دخترم بیا اینجارو بهت نشون بدم
ا/ت:اوهوم
۱۵ مین بعد
این چیزی فک میکردم جمع جور تره مگه مافیا ها خونشون اندازه قصر نیست؟
ا/ت:اجوما اینجا کوچیک نیست واسه یه مافیا؟
اجوما:ارباب خونه جمع جور بیشتر دوست دارم
ا/ت:جون تایپمو پیدا کردم 🚶🏻♀️🎀
اجوما:(خنده)چی؟
ا/ت:عااا هیچی!
اجوما میدونی من چرا اینجام؟.
اجوما:ارباب دوست نداره خونش شلوغ باشه به خاطر همین میخواد خدمتکار شخصیش شی
ا/ت:حاحححح؟؟؟؟!خدمتکار؟مگه اینجا خونه خالس؟!
این همه زن چرا من؟من چه گناهی کردم؟بخدا منو با این تنها بزارین میمیرم!مامانن کمکک من قراره بیام پیشتتت😭
تهیونگ که پشت سرشون بود با صدای بلند خندید
ا/ت:مرت*یکه به چی مخندی خیر سرم قراره بمیرم
تهیونگ:درست صدام کن(محو شدن خنده)
ا/ت:من نمیخوام خدمتکار باشم
تهیونگ:اوهو چه غل*طا
ا/ت:وادهل
T_T
تهیونگ:اجوما میتونی بری خونت
ا/ت:وات نه اجوما منو با این تنها نزار این منو میخورهههه
اجوما:خدافظی عزیزم
...
...
..
..
.
.ا/ت:خو الان من چیکار کنم گوشیم کو
تهیونگ:اینجا خبری از گوشی نیست
ا/ت:هویی هم میخوای واست کار کنم هم گوشیمو بگیری؟!
عمرا!!
تا پارت بعددد باییی🐒🎀
۲.۱k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.