راه برگشت~P⁶
سلام سلام بچه ها ببینین من بخاطر این مدرسه لامصب یه چند روزی شاید نتونم پست بزارم و پارت بدم ولی اگه پارت بدم پشت سر هم میدم.
خب بریم برای پارت ششممممممم❤️✨
__________________________
*هنوز از زبان راوی*
شب شد و بعد دو ساعت باشکوه این دو جوجه کفتر در اغوش هم خوابیدن•-•
صبح*
سانزو:ا/ت چان،نمیخوای بیدار شی؟
+چرا بیدار شم جام خوبه.
سانزو:عع تو بغلم جات خوبه؟اخییییی جوجوووو
+ها؟عزیزم تویی؟
سانزو:اوه کیتن انگار توهم راه افتادیا!عزیزم؟واقعا من عزیزتم؟واییییی ا/تتتت🤩
ا/ت در ذهن:ای خدا چ گوهی خردم:/
+بزار بخابم.خودتم بکپ.
سانزو:باعشه.
+راستی سانزو،اون مطلبی ک قرار بود بهم بگی چی بود؟
سانزو:اگه بهت بگم قول میدی ترکم نکنی؟
+قول میدم.
سانزو:ببین ا/ت،من عضو یک تشکیلاتم.یک باند به اسمبانتن.
+خب.؟
-چیشد وحشت نکردی؟
+نع چرا باید وحشت کنم؟
-چون اگ گرل فرندم شی امنیتت اصن تضمین نیس
+این چیزی از ارزشات کم نمیکنه.من دوست دارم و این همیشه باقیه.و اینکه من بلدم از خودم دفاع کنم پس امنیتم تضمینه.
-جدی میگی؟
+اره.
-ا/ت دوست دارم...خیلی دوست دارم♡♡♡
+منم همینطور سانزو...منم همینطور❤️❤️❤️
و دوباره تا ساعت ۱۱ ظهر کپیدن:/
ساعت ۱۱ ظهر*
صدای گوشی ا/ت:دوپس دوپس عر عر به من میگن خر خر یه عمره که خر هستم همیشه باربر هستم خر که میگن من هستم گوشی موبایل بدستم...
ا/ت:عیوای خفه شو لامصب خفه شووووووو
سانزو:ا/ت صدای چیه
+گوشیم داره زنگ میخوره.عع یوکیه.سانزو من میرم تو حیاط با تلفن بحرفم الان میام.
یوکی پشت تلفن:کجاییی خرههههه ما دانشگاهیم
ا/ت:تو لباسامم گاوههههه،منم استراحتگاهم.
یوکی:مگه نمیای دانشگوه؟
ا/ت:نه کار دارم.حالا گمشو.
یوکی:من گم نمیشم تشریف میبرم حالا باشه بایییییی.
ا/ت:باییییییی مفتخور محله.
یوکی:باییییییی دختره ی کونییییییی
*پرش به ساعت ۷ بعد از ظهر(این موقع دانشگاه یوکی و ا/ت تعطیل میشه و یوکی گاهی میاد خونه ا/ت دیدنش*
رفتن پیش سانزو*
+اع من باید برم خونمون.
-باشه عزیزم.بعدا میبینمت.
+بای
-بای
ا/ت داشت میرفت خونه که یهو با یک صحنه ای مواجه شد کهنباید میشد...
_____________________
اینم از پارت ششم:)
بنظرتون ا/ت چه صحنه ایدیده؟
تو کامنتا بگین.
نویسندگان:
Ayli_2000@
sanxxxo@
خب بریم برای پارت ششممممممم❤️✨
__________________________
*هنوز از زبان راوی*
شب شد و بعد دو ساعت باشکوه این دو جوجه کفتر در اغوش هم خوابیدن•-•
صبح*
سانزو:ا/ت چان،نمیخوای بیدار شی؟
+چرا بیدار شم جام خوبه.
سانزو:عع تو بغلم جات خوبه؟اخییییی جوجوووو
+ها؟عزیزم تویی؟
سانزو:اوه کیتن انگار توهم راه افتادیا!عزیزم؟واقعا من عزیزتم؟واییییی ا/تتتت🤩
ا/ت در ذهن:ای خدا چ گوهی خردم:/
+بزار بخابم.خودتم بکپ.
سانزو:باعشه.
+راستی سانزو،اون مطلبی ک قرار بود بهم بگی چی بود؟
سانزو:اگه بهت بگم قول میدی ترکم نکنی؟
+قول میدم.
سانزو:ببین ا/ت،من عضو یک تشکیلاتم.یک باند به اسمبانتن.
+خب.؟
-چیشد وحشت نکردی؟
+نع چرا باید وحشت کنم؟
-چون اگ گرل فرندم شی امنیتت اصن تضمین نیس
+این چیزی از ارزشات کم نمیکنه.من دوست دارم و این همیشه باقیه.و اینکه من بلدم از خودم دفاع کنم پس امنیتم تضمینه.
-جدی میگی؟
+اره.
-ا/ت دوست دارم...خیلی دوست دارم♡♡♡
+منم همینطور سانزو...منم همینطور❤️❤️❤️
و دوباره تا ساعت ۱۱ ظهر کپیدن:/
ساعت ۱۱ ظهر*
صدای گوشی ا/ت:دوپس دوپس عر عر به من میگن خر خر یه عمره که خر هستم همیشه باربر هستم خر که میگن من هستم گوشی موبایل بدستم...
ا/ت:عیوای خفه شو لامصب خفه شووووووو
سانزو:ا/ت صدای چیه
+گوشیم داره زنگ میخوره.عع یوکیه.سانزو من میرم تو حیاط با تلفن بحرفم الان میام.
یوکی پشت تلفن:کجاییی خرههههه ما دانشگاهیم
ا/ت:تو لباسامم گاوههههه،منم استراحتگاهم.
یوکی:مگه نمیای دانشگوه؟
ا/ت:نه کار دارم.حالا گمشو.
یوکی:من گم نمیشم تشریف میبرم حالا باشه بایییییی.
ا/ت:باییییییی مفتخور محله.
یوکی:باییییییی دختره ی کونییییییی
*پرش به ساعت ۷ بعد از ظهر(این موقع دانشگاه یوکی و ا/ت تعطیل میشه و یوکی گاهی میاد خونه ا/ت دیدنش*
رفتن پیش سانزو*
+اع من باید برم خونمون.
-باشه عزیزم.بعدا میبینمت.
+بای
-بای
ا/ت داشت میرفت خونه که یهو با یک صحنه ای مواجه شد کهنباید میشد...
_____________________
اینم از پارت ششم:)
بنظرتون ا/ت چه صحنه ایدیده؟
تو کامنتا بگین.
نویسندگان:
Ayli_2000@
sanxxxo@
۲.۷k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.