p15
P15
ا/ت:یاااا نامجونا خاهش میکنم تمومش کن من نمیخام بمیرممم تازشم من چیز خاصی ندیدم(اره جون عمت)
نامجون:اخه لعنتی این پایین چه غلطی میکنیییی مگه بهت نگفتم اینجا ممنوعه
ا/ت:نه نگفتیی!
نامجون : مسخره بازی در نیار
ا/ت: ولی تو واقعا چیزی نگفتی (چقدر سرتقیییی میخاد بکشتتا)
نامجون: یااا همش تو برگه ها بود ا/ت: من که برگه هارو نخوندم !
نامجون: ...... تو واقعا😐
(تهیونگ بدو بدو اومد)
ته: یا نامجونا باید سریع ساختمون و تخلیه کنیمم پلیسا جامون رو شناسایی کردن فقط وسایل مهم و بردار و سریع برو بقیش با من .
نامجون: اوکی چقدر وقت داریم ؟
ته: کلا 30 دقیقه سریع باید دور بشی نباید شناسایتت کنن سریع باش .
( نامی دست ا/ت رو گرفت و پشت سر خودش کشید )
نامجون: زود باش باید بریم .(سریع به سمت ماشین رفتن و حرکت کردن به سمت در)
نامجون گوشیش زنگ خورد .
بادیگارد : ارباب کل عمارت محاسره شده نمیتونیم از عمارت خارج شیم
نامجون: فاک لعنتی راه های ورود رو ببندید و تا جایی که میشه مقاومت کنید (از ماشین پیاده شدن رفتن داخل عمارت پناه گرفتن)
پلیسا وارد عمارت شدن و تیر اندازی شروع شد نامجون رو به ا/ت: یجا قایم شو زودباشششش
ا/ت:تو چی؟
نامجون: تو نگران خودت باش برووو
(افراد نامجون داشتن نامجون رو پوشش میدادن تا خارج بشه که تهیونگ تیر خورد و چند نفر تا داخل عمارت پوشش دادنو اوردنش داخل ا/ت ته رو تا انبار مخفی مشروب برد و اونجا مخفیش کرد که از پنجره تو حیات .....
ا/ت:یاااا نامجونا خاهش میکنم تمومش کن من نمیخام بمیرممم تازشم من چیز خاصی ندیدم(اره جون عمت)
نامجون:اخه لعنتی این پایین چه غلطی میکنیییی مگه بهت نگفتم اینجا ممنوعه
ا/ت:نه نگفتیی!
نامجون : مسخره بازی در نیار
ا/ت: ولی تو واقعا چیزی نگفتی (چقدر سرتقیییی میخاد بکشتتا)
نامجون: یااا همش تو برگه ها بود ا/ت: من که برگه هارو نخوندم !
نامجون: ...... تو واقعا😐
(تهیونگ بدو بدو اومد)
ته: یا نامجونا باید سریع ساختمون و تخلیه کنیمم پلیسا جامون رو شناسایی کردن فقط وسایل مهم و بردار و سریع برو بقیش با من .
نامجون: اوکی چقدر وقت داریم ؟
ته: کلا 30 دقیقه سریع باید دور بشی نباید شناسایتت کنن سریع باش .
( نامی دست ا/ت رو گرفت و پشت سر خودش کشید )
نامجون: زود باش باید بریم .(سریع به سمت ماشین رفتن و حرکت کردن به سمت در)
نامجون گوشیش زنگ خورد .
بادیگارد : ارباب کل عمارت محاسره شده نمیتونیم از عمارت خارج شیم
نامجون: فاک لعنتی راه های ورود رو ببندید و تا جایی که میشه مقاومت کنید (از ماشین پیاده شدن رفتن داخل عمارت پناه گرفتن)
پلیسا وارد عمارت شدن و تیر اندازی شروع شد نامجون رو به ا/ت: یجا قایم شو زودباشششش
ا/ت:تو چی؟
نامجون: تو نگران خودت باش برووو
(افراد نامجون داشتن نامجون رو پوشش میدادن تا خارج بشه که تهیونگ تیر خورد و چند نفر تا داخل عمارت پوشش دادنو اوردنش داخل ا/ت ته رو تا انبار مخفی مشروب برد و اونجا مخفیش کرد که از پنجره تو حیات .....
۵.۳k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.