آتش و آب و آبرو با هم

#

آتش و آب و آبرو با هم.
هر سه گشتند. در سفر. همراه.

عهد کردند. هر یکی گم شد. 
با نشانی ز خود. شود پیدا.
گفت آتش. به هر کجا دود است. 
میتوان یافتن. مرا آنجا.
آب گفتا. نشان من پیداست. 
هر کجا باغ هست و سبزه بیا.
آبرو رفت و گوشه ای بگرفت. 
گریه سر داد. گریه ای جانکاه.
آتش آن حال دید و حیران شد. 
آب. در لرزه شد. ز سر تا پا.
گفتش آتش. که گریه ی تو ز چیست ؟
آب گفتا. بگو نشانه چو ما

آبرو لحظه ای به خویش آمد
دیدگان پاک کرد و کرد نگاه

گفت. محکم مرا نگه دارید
گر شوم گُم نمیشوم پیدا « رهی معیری»
دیدگاه ها (۱)

.یکی رد شد شبیه او ، پر از ابهام و تردیدم همین که دیدمش جا خ...

.دل به دریا هرچه باداباد قایقم را به بادها دادم ناگزیر از گر...

طرح کاردستی مستربین در سایت:kaghazbazi.zepo.ir

کاردستی زیبا پاندا!!!! خیلی باحال واقعیه... میتونید از سایت ...

پدر ناتنی من...part:³⁴𝗝𝗶_𝘆𝘂𝗻𝗴:ولی...حق...من....نمیتونم...حق....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط