🖤 بلک گرل 🖤پارت ۲۷🩶🩶🩶🩶
🖤 بلک گرل 🖤پارت ۲۷🩶🩶🩶🩶
ویو توکا
مایکی : انگار نمیخان بیان
میتسویا : مایکی پشت سرت
توکا هم راه با مایکی چرخید
ا.ت در ذهن : اونا اونا که د...دارک نایتن همشون ماسک زدن برای اینکه نشناسن شون چرا چرا اینجان
دراکن : پس فرماندتون کجاست
همه ی دارک نایت به من نگاه کردن تومانم نگاهشونو به من دادن دیگه نتونستم تحمل کنم داد زدن
ا.ت : تاماکییییی ای احمقققق بهت گفتم که گنگ رو نیارررر. با داد
توکا میخاست برگرده فرار کنه که یکی دستشو میگیره و نمیزاره و مایکی بود
مایکی : توکا چان ما به هیچ کس نمیگیم که تو بلک گرل هستی فقط بیا بجنگیم
توکا : ب..باشه
توکا رفت و جلوی دارک نایت وایستاد و دستکششو در آورد
مایکی و توکا هم زمان گفتن
توکا : دارک نایت
مایکی : تومان
مایکی و توکا : حملههههههه
هر دوتا گنگ حمله کردن
ویو توکا
همین که حمله کردم زدم ۴۰ نفرشونو ناکار کردم تا به مایکی رسیدم مایکی هم اومد رو به روم
یک مشت زدم و همراهش لگد زدم ولی میخاستم یکی از پاهاشو موقت فلج کنم ولی به دستش خورد اوکی دستش فلج شد الان پاشو فلج میکنم و تموم میشه
ولی توکا میخاست یه به پاهای مایکی ضربه بزنه مایکی یکی زد به گیج گاهش
توکا افتاد خون زمین رو گرفت تاماکی که میبینه زود میره پیش توکا
تاماکی : توکا توکااااا
توکا : تاماکی من نمیخام با دوستام بجنگم
تاماکی : توکا
توکا بلند میشه و یکی از پاهای مایکی. و هم فلج میکنه مایکی میوفته توکا هم سرش گیج میره و میوفته
پرش زمانییییی
توکا : من بیمارستانم چی شد ما بردیم باختیم چی شد.......
آوردم اینجا که بگم دستممممممممممم شکست پدر گربه بلایک
ویو توکا
مایکی : انگار نمیخان بیان
میتسویا : مایکی پشت سرت
توکا هم راه با مایکی چرخید
ا.ت در ذهن : اونا اونا که د...دارک نایتن همشون ماسک زدن برای اینکه نشناسن شون چرا چرا اینجان
دراکن : پس فرماندتون کجاست
همه ی دارک نایت به من نگاه کردن تومانم نگاهشونو به من دادن دیگه نتونستم تحمل کنم داد زدن
ا.ت : تاماکییییی ای احمقققق بهت گفتم که گنگ رو نیارررر. با داد
توکا میخاست برگرده فرار کنه که یکی دستشو میگیره و نمیزاره و مایکی بود
مایکی : توکا چان ما به هیچ کس نمیگیم که تو بلک گرل هستی فقط بیا بجنگیم
توکا : ب..باشه
توکا رفت و جلوی دارک نایت وایستاد و دستکششو در آورد
مایکی و توکا هم زمان گفتن
توکا : دارک نایت
مایکی : تومان
مایکی و توکا : حملههههههه
هر دوتا گنگ حمله کردن
ویو توکا
همین که حمله کردم زدم ۴۰ نفرشونو ناکار کردم تا به مایکی رسیدم مایکی هم اومد رو به روم
یک مشت زدم و همراهش لگد زدم ولی میخاستم یکی از پاهاشو موقت فلج کنم ولی به دستش خورد اوکی دستش فلج شد الان پاشو فلج میکنم و تموم میشه
ولی توکا میخاست یه به پاهای مایکی ضربه بزنه مایکی یکی زد به گیج گاهش
توکا افتاد خون زمین رو گرفت تاماکی که میبینه زود میره پیش توکا
تاماکی : توکا توکااااا
توکا : تاماکی من نمیخام با دوستام بجنگم
تاماکی : توکا
توکا بلند میشه و یکی از پاهای مایکی. و هم فلج میکنه مایکی میوفته توکا هم سرش گیج میره و میوفته
پرش زمانییییی
توکا : من بیمارستانم چی شد ما بردیم باختیم چی شد.......
آوردم اینجا که بگم دستممممممممممم شکست پدر گربه بلایک
۹.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.