سناریو(درخواستی)
ری اکشن استری کیدز وقتی که
حامله ای و نمیتونی تنهایی لباس بپوشی..
چان:لباستو که تنت کرد عمیق میبوستت و میگه اینارو یه روز بیا واسه بچمون بگیم بیبی:)
چانگبین:لباستو تنت میکنه و چون میبینه ناراحتی بغلت میکنه میگه دیگه کم مونده بیبی تا بچمون به دنیا بیاد کمی دیگه صب کن:)
هان:میخنده و کمکت میکنه تا بپوشیش و آخرش میگه هر وقتی نیاز داشتی میتونی منو صدام بزنی بیبی:)
لینو:بعد از اینکه لباستو تنت کرد گفت:موندم اگه از اینم بزرگ شه چیکار کنیم!
میخنده که میرنیش!:)
فلیکس:شکمتو نوازش میکنه و میگه مامانو اذیت نکن بابایی!
و بعد مینشونتت رو تخت و خودش تنت میکنه:)
هیونجین:قبل از اینکه بپوشی کنارت بود:)!
آیان:اصلا نمیذاره خودت بپوشی اون خودش آروم برات لباسو میپوشونه
سونگمین:بیبی مگه بت نگفتم دیگه تنهای کاری نکن!بعد میاد بهت کمک میکنه تا بپوشیش:)
حامله ای و نمیتونی تنهایی لباس بپوشی..
چان:لباستو که تنت کرد عمیق میبوستت و میگه اینارو یه روز بیا واسه بچمون بگیم بیبی:)
چانگبین:لباستو تنت میکنه و چون میبینه ناراحتی بغلت میکنه میگه دیگه کم مونده بیبی تا بچمون به دنیا بیاد کمی دیگه صب کن:)
هان:میخنده و کمکت میکنه تا بپوشیش و آخرش میگه هر وقتی نیاز داشتی میتونی منو صدام بزنی بیبی:)
لینو:بعد از اینکه لباستو تنت کرد گفت:موندم اگه از اینم بزرگ شه چیکار کنیم!
میخنده که میرنیش!:)
فلیکس:شکمتو نوازش میکنه و میگه مامانو اذیت نکن بابایی!
و بعد مینشونتت رو تخت و خودش تنت میکنه:)
هیونجین:قبل از اینکه بپوشی کنارت بود:)!
آیان:اصلا نمیذاره خودت بپوشی اون خودش آروم برات لباسو میپوشونه
سونگمین:بیبی مگه بت نگفتم دیگه تنهای کاری نکن!بعد میاد بهت کمک میکنه تا بپوشیش:)
۱۳.۰k
۰۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.