Cold hearted
part²⁹
همه:چه شرتی
هانا:سیگارام
ته:عمرا
هه این:سیگار میخوای چیکار بیا یه حرف خواهرانه و راحت بزنیم بیا بریم بشینیم
هانا:باشه"سرد"
سوال:تهیونگ بیا حرف بزنیم
ته:من علاقه ای به حرف زدن ندارم "سرد"
هه این:هانا تو دلیلی واسه رفتارت و سیگار کشیدنت داری
هانا:اره دارم"لبخند محو"
هه این:خب ببین من خواهرتم پس دلیلشو بهم بگو
هانا:دلتنگم نونا"لبخند"
هه این:دلتنگ کی
هانا:فرد مورد علاقم
هه این:خب بگو بهم شاید بازم بهم برگشتین
هانا:نمیتونم بگم نونا من عاشقشم تو خوابم میبینمش اون حتی خبری از عاشق بودنم ندارم
هه این:از کی
هانا:حدودا از ۱۶ ۱۵ سالگیم از اون روزی که دیدمش عاشقش شدم ولی جرعت گفتنش رو ندارم
هه این:خب اون فرد کیه
هانا:مشکل اینکه جرعت گفتن اسم اونو ندارم
هه این:خب بگو اسمشو شاید حل شد
هانا:حل نمیشه میدونم
سولا:هوی تهیونگ الاغ گوش بده حرف منو
ته:چرا باید به چرت و پرتی که میگی گوش بدم به همونا گوش دادم که گول خوردم و با هانا نامزد کردم
هه این:هانا یه چیز دیگه بهم بگو ازش
هانا:چی بگم
هه این:چقدر دوستش داری
هانا:دوستش دارم اندازه تمام دنیا
هه این:پس خودتو اذیت نکن
هانا:چرا
هه این:چون عشق یه طرفه باعث اسیب به خودت میشه اون حتی روحشم خبر نداره تو عاشقشی پس به خودت اسیب نزن
هانا:اوکی
سولا:تهیونگ من بهت چیز الکی گفتم
هه این:خب خانمی که نمیدونم اسمت چیه ول کن شاید نخواد هیچی بگه
سولا:اوکی
هه این:خب من الان اینجا احساس غریبی میکنم خودتونو معرفی کنین
لینا:معرفی از بزرگتر هاست
هه این:من هه اینم خب
جین:منم سوکجینم
ریوجین:ریوجینم همسر جین
نامی:نامجون
سولی:سولی همسر نامی
یونگی:یونگی
سولا:سولا زن یونگی
هوپی:هوسوک
سومی:سلام من سومی هستم همسر هوپی
جیمین:جیمینم
جیسو:جیسو هستم دوست دختر جیمین
کوک:من چی بگم خو جونگکوکم
لینا:منم لینا هستم تازه یکی دوماه هست که با جونگکوک ازدواج کردم
ته:کیم تهیونگ "سرد"
هه این:این همیشه اخلاقش سگی هست
هانا:اهان یه لحظه"رفت"کیم تهیونگ بیا این به درد من نمیخوره"سرد"
ته:من الان میتونم چیکارش کنم"سرد"
هانا:به چه درد من میخواره اونوقت
ته:مگه من دخترم که این دستبند رو دست کنم خودت دست کن"سرد"
هانا:باشه"سرد"
سولا:مثل اینکه خواهر توهم همین شکلیه
هه این:هی تازه یادمه بچه که بود یه جور خیلی با نمکی میگفت یه جمله رو جونگکوک یادته
کوک:اره
هه این:میگفت "خنده"
هانا:من وقتی بزرگ شدم زن یه ادم خوشگل که مافیا هست میشم و از خونمون در میرم تازه پولدارم میشم اینو به همه قول میدم"کیوت و بچه گونه"
سولا:اوخی چه ناز ولی تو که زن یه مافیا نشدی
هانا:من بچه بودم زیادی زر مفت میزدم
هه این:ولی خب چرا جرعت گفتن اسم اون فرد رو نداری
هانا: نمیدونم
هه این:
همه:چه شرتی
هانا:سیگارام
ته:عمرا
هه این:سیگار میخوای چیکار بیا یه حرف خواهرانه و راحت بزنیم بیا بریم بشینیم
هانا:باشه"سرد"
سوال:تهیونگ بیا حرف بزنیم
ته:من علاقه ای به حرف زدن ندارم "سرد"
هه این:هانا تو دلیلی واسه رفتارت و سیگار کشیدنت داری
هانا:اره دارم"لبخند محو"
هه این:خب ببین من خواهرتم پس دلیلشو بهم بگو
هانا:دلتنگم نونا"لبخند"
هه این:دلتنگ کی
هانا:فرد مورد علاقم
هه این:خب بگو بهم شاید بازم بهم برگشتین
هانا:نمیتونم بگم نونا من عاشقشم تو خوابم میبینمش اون حتی خبری از عاشق بودنم ندارم
هه این:از کی
هانا:حدودا از ۱۶ ۱۵ سالگیم از اون روزی که دیدمش عاشقش شدم ولی جرعت گفتنش رو ندارم
هه این:خب اون فرد کیه
هانا:مشکل اینکه جرعت گفتن اسم اونو ندارم
هه این:خب بگو اسمشو شاید حل شد
هانا:حل نمیشه میدونم
سولا:هوی تهیونگ الاغ گوش بده حرف منو
ته:چرا باید به چرت و پرتی که میگی گوش بدم به همونا گوش دادم که گول خوردم و با هانا نامزد کردم
هه این:هانا یه چیز دیگه بهم بگو ازش
هانا:چی بگم
هه این:چقدر دوستش داری
هانا:دوستش دارم اندازه تمام دنیا
هه این:پس خودتو اذیت نکن
هانا:چرا
هه این:چون عشق یه طرفه باعث اسیب به خودت میشه اون حتی روحشم خبر نداره تو عاشقشی پس به خودت اسیب نزن
هانا:اوکی
سولا:تهیونگ من بهت چیز الکی گفتم
هه این:خب خانمی که نمیدونم اسمت چیه ول کن شاید نخواد هیچی بگه
سولا:اوکی
هه این:خب من الان اینجا احساس غریبی میکنم خودتونو معرفی کنین
لینا:معرفی از بزرگتر هاست
هه این:من هه اینم خب
جین:منم سوکجینم
ریوجین:ریوجینم همسر جین
نامی:نامجون
سولی:سولی همسر نامی
یونگی:یونگی
سولا:سولا زن یونگی
هوپی:هوسوک
سومی:سلام من سومی هستم همسر هوپی
جیمین:جیمینم
جیسو:جیسو هستم دوست دختر جیمین
کوک:من چی بگم خو جونگکوکم
لینا:منم لینا هستم تازه یکی دوماه هست که با جونگکوک ازدواج کردم
ته:کیم تهیونگ "سرد"
هه این:این همیشه اخلاقش سگی هست
هانا:اهان یه لحظه"رفت"کیم تهیونگ بیا این به درد من نمیخوره"سرد"
ته:من الان میتونم چیکارش کنم"سرد"
هانا:به چه درد من میخواره اونوقت
ته:مگه من دخترم که این دستبند رو دست کنم خودت دست کن"سرد"
هانا:باشه"سرد"
سولا:مثل اینکه خواهر توهم همین شکلیه
هه این:هی تازه یادمه بچه که بود یه جور خیلی با نمکی میگفت یه جمله رو جونگکوک یادته
کوک:اره
هه این:میگفت "خنده"
هانا:من وقتی بزرگ شدم زن یه ادم خوشگل که مافیا هست میشم و از خونمون در میرم تازه پولدارم میشم اینو به همه قول میدم"کیوت و بچه گونه"
سولا:اوخی چه ناز ولی تو که زن یه مافیا نشدی
هانا:من بچه بودم زیادی زر مفت میزدم
هه این:ولی خب چرا جرعت گفتن اسم اون فرد رو نداری
هانا: نمیدونم
هه این:
۷.۱k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.