Part128
#Part128
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
کم کم دستش اومد بالاتر، انگار اصلاً تو حال خودش نبود
_ شیرینم، شیرین ترینم، نفسم،... عمرم،
خودم هم حال خودم رو نمیدونستم یهو داغی و نرمی رو بین موهام حس کردم، پسش نزدم، بدم نیومد از این کارش، انگار این کارش مهر محبت و عشقش بود... نفس عمیقی کشید و خیلی اروم ازم دور شد
لبخندی رو لبش بود و چشماش برق میزد
_ منم لباسم رو عوض کنم؟
لبخند ملیح و خجالت زده ای زدم و اروم سرم رو تکون دادم
با یه حرکت تیشرتش رو کند
یا خدااا، این دیگه چیه؟
اوووف هیکل رو ، هرچی میخواد بگه بگه من نمیتونستم ازش چشم بردارم
انگار این مانکن های تو کاتالوگ ها و کلیپ هاست!
مغزم یه جوری هنگ کرده بود...
اصلاً ازم خجالت نمیکشید، خیلی راحت کاور روییش رو پوشید و بازم خیلی راحت شبوارش رو کشید پایین
مثل این دخترای ندید بدید نگفتم هییین بعد رومو بکن اونور
فقط یه ذره خجالت کشیدم و سرم رو انداختم پایین
با ته خنده ای که تو صداش بود گفت
همونقدر که تو مال منی، منم مال توام، سرت رو ننداز پایین تا دلت میخواد نگام کن، تو برام از هر زنی حتی از بهترین مانکن ها و مدلهای معروف و هزاران ستاره ی دنیا جذاب تر و زیبا تری، من یه جوری خودم رو ساختم که نگاه تو فقط روی من باشه و خواستم از نظر تو منم خوش هیکل ترین و جذابترین باشم
خدایا این پسر چرا انقدر با فهم و شعور بود؟
انگار اشتباهی شده ، انگار این اون مرد ترسناک و کابوس خوابهای شبانم نیست
با اطمینان سرم رو اوردم بالا و با حس عجیبی کهتنم رو در بر گرفته بود رفتم سمتش و اروم زیپ کاورش رو بستم و کشیدم بالا لبخندی به روش زدم
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
کم کم دستش اومد بالاتر، انگار اصلاً تو حال خودش نبود
_ شیرینم، شیرین ترینم، نفسم،... عمرم،
خودم هم حال خودم رو نمیدونستم یهو داغی و نرمی رو بین موهام حس کردم، پسش نزدم، بدم نیومد از این کارش، انگار این کارش مهر محبت و عشقش بود... نفس عمیقی کشید و خیلی اروم ازم دور شد
لبخندی رو لبش بود و چشماش برق میزد
_ منم لباسم رو عوض کنم؟
لبخند ملیح و خجالت زده ای زدم و اروم سرم رو تکون دادم
با یه حرکت تیشرتش رو کند
یا خدااا، این دیگه چیه؟
اوووف هیکل رو ، هرچی میخواد بگه بگه من نمیتونستم ازش چشم بردارم
انگار این مانکن های تو کاتالوگ ها و کلیپ هاست!
مغزم یه جوری هنگ کرده بود...
اصلاً ازم خجالت نمیکشید، خیلی راحت کاور روییش رو پوشید و بازم خیلی راحت شبوارش رو کشید پایین
مثل این دخترای ندید بدید نگفتم هییین بعد رومو بکن اونور
فقط یه ذره خجالت کشیدم و سرم رو انداختم پایین
با ته خنده ای که تو صداش بود گفت
همونقدر که تو مال منی، منم مال توام، سرت رو ننداز پایین تا دلت میخواد نگام کن، تو برام از هر زنی حتی از بهترین مانکن ها و مدلهای معروف و هزاران ستاره ی دنیا جذاب تر و زیبا تری، من یه جوری خودم رو ساختم که نگاه تو فقط روی من باشه و خواستم از نظر تو منم خوش هیکل ترین و جذابترین باشم
خدایا این پسر چرا انقدر با فهم و شعور بود؟
انگار اشتباهی شده ، انگار این اون مرد ترسناک و کابوس خوابهای شبانم نیست
با اطمینان سرم رو اوردم بالا و با حس عجیبی کهتنم رو در بر گرفته بود رفتم سمتش و اروم زیپ کاورش رو بستم و کشیدم بالا لبخندی به روش زدم
۴.۸k
۲۷ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.