کار خونه حیوون سازی پارت ۱۲
لیا: بسه دیگه جیمین بیا توی اتاقم حرف بزنیم خب دوستان خسته نباشید برید سرکار تون(لبخند زوری)
(توی اتاق لیا)
لیا: داری چیکار میکنی ها پیش خودت چی فکر کردی که باهات عروسی میکنم (عربده)
جیمین: یک سره من داد نزن منم بلدم داد بزنم دو آره ولی برای دو ماه همین اونم قرار دادی اوکی شب تهیونگ میاد دنبالتون میان عمارت من
لیا: هی از الان داری قلدر بازی درمیاری لعنت بهت پارک جیمین لعنت
جیمین: گفتم خفه شو اگه خفه نشی خودم خفه ات میکنم
لیا: نمیشم میدونی اشتباه مامانت چیه این که تو رو به دنیا آورد
جیمین: خفه شو (زد توی گوشه لیا)
کوک: جیمین بیا بریم الان کار به جا های باریک کشیده میشه لیا توهم کوتاه بیا تهیونگ شب میاد دنبالتون بریم داداش
(دو ساعت بعد)
لیا: هوف این بیمارم پروندش تموم شد گوشیم زنگ خورد حواسم نبود شت میا ۲۰ بار زنگ زده الو میا
میا: الو لیا خوبی عزیزم کجایی چیکار میکنی؟(استرس)
لیا: یا سره کارم دیگه دارم میام همه تون خونه هستین؟
میا: آره بیا فعلا بای عشقم
لیا: اوکی بای
(عمارت لیا شب ساعت ۱٠:۴۵)
لیا: گایز من اومدم وات تو اینجا چیکار میکنی (عربده)
آجوشی: چرا عربده میزنی هرزه ها (مست)
میا: لیا این همونی نیست که دخترشو از دستش نجات دادی بعد این رفت زندان چون قاتله (تعجب 😳)
هانا: یا این همونی نیست که از زندان فرار کرده باید به پلیس خبر بدیم
(آجوشی با اسلحه به دخترا حمله میکنه)
آجوشی: اگه یکیتون زنگ بزنه پلیس همه تونو می (تهیونگ با اسلحه خودش کشتش)
میسو:ت تو کش کشتیش نه نه (لکنت ترس)
(توی اتاق لیا)
لیا: داری چیکار میکنی ها پیش خودت چی فکر کردی که باهات عروسی میکنم (عربده)
جیمین: یک سره من داد نزن منم بلدم داد بزنم دو آره ولی برای دو ماه همین اونم قرار دادی اوکی شب تهیونگ میاد دنبالتون میان عمارت من
لیا: هی از الان داری قلدر بازی درمیاری لعنت بهت پارک جیمین لعنت
جیمین: گفتم خفه شو اگه خفه نشی خودم خفه ات میکنم
لیا: نمیشم میدونی اشتباه مامانت چیه این که تو رو به دنیا آورد
جیمین: خفه شو (زد توی گوشه لیا)
کوک: جیمین بیا بریم الان کار به جا های باریک کشیده میشه لیا توهم کوتاه بیا تهیونگ شب میاد دنبالتون بریم داداش
(دو ساعت بعد)
لیا: هوف این بیمارم پروندش تموم شد گوشیم زنگ خورد حواسم نبود شت میا ۲۰ بار زنگ زده الو میا
میا: الو لیا خوبی عزیزم کجایی چیکار میکنی؟(استرس)
لیا: یا سره کارم دیگه دارم میام همه تون خونه هستین؟
میا: آره بیا فعلا بای عشقم
لیا: اوکی بای
(عمارت لیا شب ساعت ۱٠:۴۵)
لیا: گایز من اومدم وات تو اینجا چیکار میکنی (عربده)
آجوشی: چرا عربده میزنی هرزه ها (مست)
میا: لیا این همونی نیست که دخترشو از دستش نجات دادی بعد این رفت زندان چون قاتله (تعجب 😳)
هانا: یا این همونی نیست که از زندان فرار کرده باید به پلیس خبر بدیم
(آجوشی با اسلحه به دخترا حمله میکنه)
آجوشی: اگه یکیتون زنگ بزنه پلیس همه تونو می (تهیونگ با اسلحه خودش کشتش)
میسو:ت تو کش کشتیش نه نه (لکنت ترس)
۳.۵k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.