تک پارتی
دوست دختر من یک مصاحبه گره.
۱...۲...۳...حرکت!
با صدای کارگردان لبخندی زدی و به سمت دوربین برگشتی و نگاه کردی.
+:سلام! من ا.ت هستم و امروز هم دوباره در قاب شبکه ی.... هستم تا قسمتی دیگه از برنامه ی ..... دیده ی، نگاهاتون باشه!.
بعد از معرفی کردن خودت، و دادن توضیحات به طرف، اعضا برگشتی، که نگاهت، به دوست پسرت افتاد، کسی که از قبل بهت خیره شده بود.
هوا وحشتناک سرد بود و کارکن هایی که مسئولیت لباس و... رو به عهده داشتن بافت و پالتو وحشتناک نازکی رو بهش داده بودن و خیلی ضایع، میتونستی ببینی که داره از سرما واقعا داره یخ میزنه، پس همون اول کار، بعد از این که تمام اعضا خودشون رو معرفی کردن نگاهی به سمت یونگی انداختی.
+:مستر مین؟... نظرتون در مورد هوای امروز چیه؟
_:خب...هوای خنکیه...و برای آخر های این ماه به نظرم هوای خوبیه...
+:مطمئن اید؟ بیشتر به نظر میاد که دارید تبدیل به...یه بستنی یخی میشید.
خشم ساختی روی صورت و لبخند رو توی چشماش و لب های بقیه پسر ها میتونستی ببینی... پس همین باعث اومدن لبخند کوچیکی روی لب هات شد، بعد از چند ثانیه، پلک زدید
+:خیلی خب...آماده ی پرسش سوال ها هستید؟
بعد از گرفتن تایید از پسر ها تخته شاستی روی میز که سوال ها روش بود رو برداشتی و شروع به نگاه کردن به سوال ها کردی تا سوال مناسب، برای اول کار رو پیدا کنی، که با همون اولین نگاه، سوالی رو پیدا کردی که میدونستی خودت قرار برای پرسیدن طفره، و مدیرت شبکه برای پرسیدن سوال و بالا رفتن ویو برنامه اصرار داشته، باشه.
تمام سعیت رو کردی که سوال رو عقب بندازی، بقیه سوال ها رو پرسیدی و ازشون توضیح بیشتر خواستی و تلاش برای شرکت دادن بیشتر شون توی جمع کردی.
(؟=مدیرت شبکه)
؟:بدو دیگه! چقدر لفتش میدی! همون یدونه سوال مونده! همه ی مخاطب های پای تلویزیون منتظر پرسیده شدن همون یدونه سوالن! بعد تو ازش طفره میری؟
نفس عمیقی کشیدی و بعد از چند تق زدن روی تخته شاستی چشم های بسته ات رو باز کردی و به طرف پسر ها نگاه کردی
+:خب...وقت سوال آخره...دوست دختری دارید؟ یا با کسی قرار میزارید؟
به پوزخند یونگی نگاه کردی، میتونی برنامه ایی داره ولی چی رو، نه
با همون پوزخند شروع به حرف زدن کرد
_:میشه بهش زنگ بزنم؟
+:*(چی تو مغزته پسر...)*
+:حتما چرا که نه؟
بعد از چند ثانیه گوشیت رو از پشت صحنه اوردن، که باعث تبدیل شدن پوزخندش به لبخند شد و به تماشاچی ها نگاه کنه
—:فهمیدین ا.ت دوست دختر و زن ایندمه، یا باید با یک روش دیگه نشون بدم؟
۱...۲...۳...حرکت!
با صدای کارگردان لبخندی زدی و به سمت دوربین برگشتی و نگاه کردی.
+:سلام! من ا.ت هستم و امروز هم دوباره در قاب شبکه ی.... هستم تا قسمتی دیگه از برنامه ی ..... دیده ی، نگاهاتون باشه!.
بعد از معرفی کردن خودت، و دادن توضیحات به طرف، اعضا برگشتی، که نگاهت، به دوست پسرت افتاد، کسی که از قبل بهت خیره شده بود.
هوا وحشتناک سرد بود و کارکن هایی که مسئولیت لباس و... رو به عهده داشتن بافت و پالتو وحشتناک نازکی رو بهش داده بودن و خیلی ضایع، میتونستی ببینی که داره از سرما واقعا داره یخ میزنه، پس همون اول کار، بعد از این که تمام اعضا خودشون رو معرفی کردن نگاهی به سمت یونگی انداختی.
+:مستر مین؟... نظرتون در مورد هوای امروز چیه؟
_:خب...هوای خنکیه...و برای آخر های این ماه به نظرم هوای خوبیه...
+:مطمئن اید؟ بیشتر به نظر میاد که دارید تبدیل به...یه بستنی یخی میشید.
خشم ساختی روی صورت و لبخند رو توی چشماش و لب های بقیه پسر ها میتونستی ببینی... پس همین باعث اومدن لبخند کوچیکی روی لب هات شد، بعد از چند ثانیه، پلک زدید
+:خیلی خب...آماده ی پرسش سوال ها هستید؟
بعد از گرفتن تایید از پسر ها تخته شاستی روی میز که سوال ها روش بود رو برداشتی و شروع به نگاه کردن به سوال ها کردی تا سوال مناسب، برای اول کار رو پیدا کنی، که با همون اولین نگاه، سوالی رو پیدا کردی که میدونستی خودت قرار برای پرسیدن طفره، و مدیرت شبکه برای پرسیدن سوال و بالا رفتن ویو برنامه اصرار داشته، باشه.
تمام سعیت رو کردی که سوال رو عقب بندازی، بقیه سوال ها رو پرسیدی و ازشون توضیح بیشتر خواستی و تلاش برای شرکت دادن بیشتر شون توی جمع کردی.
(؟=مدیرت شبکه)
؟:بدو دیگه! چقدر لفتش میدی! همون یدونه سوال مونده! همه ی مخاطب های پای تلویزیون منتظر پرسیده شدن همون یدونه سوالن! بعد تو ازش طفره میری؟
نفس عمیقی کشیدی و بعد از چند تق زدن روی تخته شاستی چشم های بسته ات رو باز کردی و به طرف پسر ها نگاه کردی
+:خب...وقت سوال آخره...دوست دختری دارید؟ یا با کسی قرار میزارید؟
به پوزخند یونگی نگاه کردی، میتونی برنامه ایی داره ولی چی رو، نه
با همون پوزخند شروع به حرف زدن کرد
_:میشه بهش زنگ بزنم؟
+:*(چی تو مغزته پسر...)*
+:حتما چرا که نه؟
بعد از چند ثانیه گوشیت رو از پشت صحنه اوردن، که باعث تبدیل شدن پوزخندش به لبخند شد و به تماشاچی ها نگاه کنه
—:فهمیدین ا.ت دوست دختر و زن ایندمه، یا باید با یک روش دیگه نشون بدم؟
۳.۸k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.