Part 24
Part 24
کمی گذشت که سویون آروم شد و از بغل تهیونگ بیرون اومد
سویون: ممنون...بهش نیاز داشتم
تهیونگ: خواهش میکنم هر وقت خواستی رو من حساب کن منو برادر خودت بدون
سویون: اهوم...
بعد از مدتی تهیونگ از چادر خارج شد و چند دقیقه بعد سویون اومد سویون اشکاش رو پاک کرده بود و صورتش رو شسته بود و آرایش کرده بود ولی چشماش قرمز بود و لوش میداد برای همین عینک آفتابیش رو زد و از چادر بیرون رفت
نامجون: عه اومدی؟
سویون: اهوم
هوپی: چرا عینک زدی؟ الان که آفتاب نیست
سویون: خوب بالا خره میاد
کوک: خوب الان برش داد نونا
تهیونگ: ولش کنید بزارید هر جوری دوست داره بیاد...
تهیونگ متوجه شده بود که سویون دوست نداره کسی بفهمه که گریه کرده برای همین کمکش کرد همه سوار ون شدن ولی سویون با ماشین خودش رفت توی راه یه جای وایسادن که سویون شمارش رو داد تا کمپانی براش لوکیشن بفرسته که بیاد...
جیمین: سویون لوکیشن خونت رو بده که بیام
سویون: لازم نیست...ممنون
جیمین: چیزی شده؟
سویون: نه...خودم حلش میکنم
جیمین: قرارمون چی
سویون: فراموشش کن
جیمین: سویون اتفاقی افتاده؟
سویون: نه مگه باید اتفاقی بیوفته
جیمین: پس چرا باهام اینطوری رفتار میکنی؟
...
ادامه داد
.....
اینم سه پارت بچه ها حمایت ها کمه بالاخره منم تلاش میکنم ولی شما حمایت نمیکنند یا تعداد کمی این کارو انجام میدن من دیروز ۶ تا پارت گذاشتم ولی حمایت هاش کمه و اصلا راضی نیستم از تون ناراحتم🥲🙂↔️ اگه بخواد ادامه داشته باشه دیگه پارت هدیه که نمیزارم هیچ تعداد پارت هارو هم کم میکنم یا خیلی دیر به دیر میزارم و الان قهرم😕🫤☹️
کمی گذشت که سویون آروم شد و از بغل تهیونگ بیرون اومد
سویون: ممنون...بهش نیاز داشتم
تهیونگ: خواهش میکنم هر وقت خواستی رو من حساب کن منو برادر خودت بدون
سویون: اهوم...
بعد از مدتی تهیونگ از چادر خارج شد و چند دقیقه بعد سویون اومد سویون اشکاش رو پاک کرده بود و صورتش رو شسته بود و آرایش کرده بود ولی چشماش قرمز بود و لوش میداد برای همین عینک آفتابیش رو زد و از چادر بیرون رفت
نامجون: عه اومدی؟
سویون: اهوم
هوپی: چرا عینک زدی؟ الان که آفتاب نیست
سویون: خوب بالا خره میاد
کوک: خوب الان برش داد نونا
تهیونگ: ولش کنید بزارید هر جوری دوست داره بیاد...
تهیونگ متوجه شده بود که سویون دوست نداره کسی بفهمه که گریه کرده برای همین کمکش کرد همه سوار ون شدن ولی سویون با ماشین خودش رفت توی راه یه جای وایسادن که سویون شمارش رو داد تا کمپانی براش لوکیشن بفرسته که بیاد...
جیمین: سویون لوکیشن خونت رو بده که بیام
سویون: لازم نیست...ممنون
جیمین: چیزی شده؟
سویون: نه...خودم حلش میکنم
جیمین: قرارمون چی
سویون: فراموشش کن
جیمین: سویون اتفاقی افتاده؟
سویون: نه مگه باید اتفاقی بیوفته
جیمین: پس چرا باهام اینطوری رفتار میکنی؟
...
ادامه داد
.....
اینم سه پارت بچه ها حمایت ها کمه بالاخره منم تلاش میکنم ولی شما حمایت نمیکنند یا تعداد کمی این کارو انجام میدن من دیروز ۶ تا پارت گذاشتم ولی حمایت هاش کمه و اصلا راضی نیستم از تون ناراحتم🥲🙂↔️ اگه بخواد ادامه داشته باشه دیگه پارت هدیه که نمیزارم هیچ تعداد پارت هارو هم کم میکنم یا خیلی دیر به دیر میزارم و الان قهرم😕🫤☹️
۲.۴k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.