دست تو رو شد ز پیش قلب ناشادم برو
دست تو رو شد ز پیش قلب ناشادم برو
دیگر از تو دل گسستم قبل فریادم برو
حیف آن عمری من پای دورنگی دادمت
کی توان جبران عمر رفته بر بادم برو
کاش هرگز لحظه ی دیدار تو بینا نبود
این دو چشم خسته از اشکان مازادم برو
گفته بودند تا جوانی عاشقی می بایدت
کاش هرگز این سخنها را نمی خواندم برو
کاش با رفتن ز درد غصه ها کم می شدم
گرچه سختی دارد اما باز آزادم برو
دیگر از تو دل گسستم قبل فریادم برو
حیف آن عمری من پای دورنگی دادمت
کی توان جبران عمر رفته بر بادم برو
کاش هرگز لحظه ی دیدار تو بینا نبود
این دو چشم خسته از اشکان مازادم برو
گفته بودند تا جوانی عاشقی می بایدت
کاش هرگز این سخنها را نمی خواندم برو
کاش با رفتن ز درد غصه ها کم می شدم
گرچه سختی دارد اما باز آزادم برو
۱.۳k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.