پارت ۷
یه دفعه تمام خاطرات بچگیش تو یه ثانیه از جلوی چشماش میگزره
و در آخر یه خاطر رو میبینه
: ایو دوست دارمـــــــــــ
سورا :مامان ترکم نکن ترو خدااااا «با گریه شدید»
سورا : مامان ترو خدااااا
صدای گریه شدید یومه تو کل اون اوتاق پیچید
سورا در حال نفس نفس زدن
دازای:سورا خوبی حالت خوبه ؟ «با نگرانی»
سورا : مامان ؟ «با بقز»
و زد زیر گریه
و دازایم بغلش کرد
سورا : مامان مامان دلم برات تنگ شده
بر گرد پیشم
دلم برای وقتایی که اسممو صدا میزدی تنگ شده
ترو خدا فقط یه بار
فقط یه بار دیگه میخوام صداتو وقتی بشنوم که میگی ایو بشنوم
میخوام بازم بیبنمتــــــ «با گریه شدید»
قابل توجه کسایی که رومانو توی هفته اولی که گذاشتم خوندن
بچه ها اسم اصلی یومه تقیر یافت به ایومه و مامانش بهش میگه ایو و اسم مامانشم آی ه و اینکه داداششم درباره اسمش میدونه ولی چون ایو خواطراتشو به یاد نمیاورد به فامیلی صدا میکرد
و در آخرم همه جاهایی که
یومه : ــــــ
به
سورا : ـــــــ
بخاطر اسم اصلیش تقیر یافت
و در آخر یه خاطر رو میبینه
: ایو دوست دارمـــــــــــ
سورا :مامان ترکم نکن ترو خدااااا «با گریه شدید»
سورا : مامان ترو خدااااا
صدای گریه شدید یومه تو کل اون اوتاق پیچید
سورا در حال نفس نفس زدن
دازای:سورا خوبی حالت خوبه ؟ «با نگرانی»
سورا : مامان ؟ «با بقز»
و زد زیر گریه
و دازایم بغلش کرد
سورا : مامان مامان دلم برات تنگ شده
بر گرد پیشم
دلم برای وقتایی که اسممو صدا میزدی تنگ شده
ترو خدا فقط یه بار
فقط یه بار دیگه میخوام صداتو وقتی بشنوم که میگی ایو بشنوم
میخوام بازم بیبنمتــــــ «با گریه شدید»
قابل توجه کسایی که رومانو توی هفته اولی که گذاشتم خوندن
بچه ها اسم اصلی یومه تقیر یافت به ایومه و مامانش بهش میگه ایو و اسم مامانشم آی ه و اینکه داداششم درباره اسمش میدونه ولی چون ایو خواطراتشو به یاد نمیاورد به فامیلی صدا میکرد
و در آخرم همه جاهایی که
یومه : ــــــ
به
سورا : ـــــــ
بخاطر اسم اصلیش تقیر یافت
۸۱۶
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.