پارت نه : دلقک مریض
پارت نه : دلقک مریض
آهنگ یکشنبه غم انگیز بود
دیگه وحشت کردم هرکس اون آهنگو گوش بده می میره
گوشمو گرفتم که چشمم به ی نور خورد
دیوار ترک خورده بود و نور ازش زده بود بیرون
رفتم سمت نور که ی راه دیدم
ات : جنی بیا دیوار رو با سنک بشکنیم
جنی : خول شدی
ات : (با داد ) مرگ یا تلاش
جنی : باشه بابا بیا
بعد یک ساعت تلاش دیوار ریخت
نور کل اتاق رو روشن کرد
رفتیم اون طرف اتاق که پر نور بود
رفتیم رفتیم
که یهو ی سنگ بزرگ که روش ی چیزی بود به چشم اومد رفتیم نزدیک
دیدم ی گردن بند اونجاس انگار داخلش خون بود
گفتم شاید مال کسی باشه که جا گذاشته
برداشتمش و راه افتادیم
یهو صدای
کوک اومد کمک میخواست رفتیم سمت صدا که ی دیوار بود بای سوراخ کوچک
هر کاری کردیم نشد اول فکر کردیم ی در مخفی داره
ولی نشد
جنی : ات گردن بند
ات : چی
جنی : گردن بند رو بزار داخل سوراخ
ات : اوک
گردن بند رو گذاشتیم که یهو دیوار رفت کنار
دست و پای کوک بسته بود
ات : کوک
کوک : کمک ات
ات : وایسا الان میام
دست و پای کوک رو باز کردم دیدم رو لباسش خونیه
ات : چی چاقو خوردی
کوک : خوبم بیاید از اینجا بریم
ات : صبر کن حالت خوب نی
جنی : کوک جیمین کجاس
کوک : من نمیدونم فقط یادمه زیر پام خالی شد بهوش اومدم دیدم اینجام دست و پام بستس
ات : بیاید جیمین رو پیدا کنیم بریم
کوک : بریم
دوباره حرکت کردیم
دیگه فقط میخواستیم از سلامتی جیمین متمعن بشیم
رفتیم جلو که دوباره
آهنگ یکشنبه غم انگیز بود
دیگه وحشت کردم هرکس اون آهنگو گوش بده می میره
گوشمو گرفتم که چشمم به ی نور خورد
دیوار ترک خورده بود و نور ازش زده بود بیرون
رفتم سمت نور که ی راه دیدم
ات : جنی بیا دیوار رو با سنک بشکنیم
جنی : خول شدی
ات : (با داد ) مرگ یا تلاش
جنی : باشه بابا بیا
بعد یک ساعت تلاش دیوار ریخت
نور کل اتاق رو روشن کرد
رفتیم اون طرف اتاق که پر نور بود
رفتیم رفتیم
که یهو ی سنگ بزرگ که روش ی چیزی بود به چشم اومد رفتیم نزدیک
دیدم ی گردن بند اونجاس انگار داخلش خون بود
گفتم شاید مال کسی باشه که جا گذاشته
برداشتمش و راه افتادیم
یهو صدای
کوک اومد کمک میخواست رفتیم سمت صدا که ی دیوار بود بای سوراخ کوچک
هر کاری کردیم نشد اول فکر کردیم ی در مخفی داره
ولی نشد
جنی : ات گردن بند
ات : چی
جنی : گردن بند رو بزار داخل سوراخ
ات : اوک
گردن بند رو گذاشتیم که یهو دیوار رفت کنار
دست و پای کوک بسته بود
ات : کوک
کوک : کمک ات
ات : وایسا الان میام
دست و پای کوک رو باز کردم دیدم رو لباسش خونیه
ات : چی چاقو خوردی
کوک : خوبم بیاید از اینجا بریم
ات : صبر کن حالت خوب نی
جنی : کوک جیمین کجاس
کوک : من نمیدونم فقط یادمه زیر پام خالی شد بهوش اومدم دیدم اینجام دست و پام بستس
ات : بیاید جیمین رو پیدا کنیم بریم
کوک : بریم
دوباره حرکت کردیم
دیگه فقط میخواستیم از سلامتی جیمین متمعن بشیم
رفتیم جلو که دوباره
۲.۹k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.