عاشق روانی
عاشق روانی { پارت ۲۲}
که یکدفعه....
چند نفر زدن از پشت تو سرمون
سیاهی مطلق....
از زبان ا/ت :
چشامو باز کردم انگار بازم زودتر از همه بیدار شده بودم . خیلی سرم درد میکرد دور و برم رو نگاه کردم . دیدم آگوست دی از همه بدتر به سرش ضربه خورد و خون زیر سرش هی داشت بیشتر میشد .
سریع رفتم طرفش و سرشو گرفتم تو بغلم
ا/ت : آهای آگوست دییییی ( با داد )
دی : ......
ا/ت : آگوست دیییی چشاتو باز کن
همه بیدار شدن . اومدن کنار من و آگوست دی
خون از دهنش میریخت بیرون .
اون داشت میمیرد . وضعیتش خیلی بد بود
یونگی : چرا اون اینقدر بد ضربه خوردددد
جین : آگوست دی نمیر لطفا اگه بمیری دیگه برای کی از جذابیتم بگم هاااا .
ا/ت : آگوست دی بیدار شو . بزار بازم اون چشای قرمزتو ببینیم خواهش میکنم
شینوبو فقط گریه میکرد .
همون مرتیکه ی مسخره اومد .
همون که چشمش زخمی بود .......
+هاهااااا . اون پسره به زودی میمیره و شما کاری نمیتونید بکنید . متاسفم 😂
شینوبو : چیکارش کردیییی عوضی ( با داد )
+ بعد اینکه زدم تو سر شماها اون فقط بلند شد و بیهوش نشد . کلی باهم جنگیدیم و در آخرش محکم تر از قبل زدیم تو سرش و اونم به این حال افتاد 😂
شینوبو : کاری میکنم به غلط کردن بیوفتی
آگوست دی چشاشو باز کرد
چند بار پلک زد .....
دی : آه...سرم درد میکنه
به سختی بلند شد ...
ا/ت : آهای پسره ی خنگول . سرت ضربه خورده به خودت فشار نیار
+ عجب سگ جونیه بمیر دیگه اَه
همون لحظه یکدفعه ...
که یکدفعه....
چند نفر زدن از پشت تو سرمون
سیاهی مطلق....
از زبان ا/ت :
چشامو باز کردم انگار بازم زودتر از همه بیدار شده بودم . خیلی سرم درد میکرد دور و برم رو نگاه کردم . دیدم آگوست دی از همه بدتر به سرش ضربه خورد و خون زیر سرش هی داشت بیشتر میشد .
سریع رفتم طرفش و سرشو گرفتم تو بغلم
ا/ت : آهای آگوست دییییی ( با داد )
دی : ......
ا/ت : آگوست دیییی چشاتو باز کن
همه بیدار شدن . اومدن کنار من و آگوست دی
خون از دهنش میریخت بیرون .
اون داشت میمیرد . وضعیتش خیلی بد بود
یونگی : چرا اون اینقدر بد ضربه خوردددد
جین : آگوست دی نمیر لطفا اگه بمیری دیگه برای کی از جذابیتم بگم هاااا .
ا/ت : آگوست دی بیدار شو . بزار بازم اون چشای قرمزتو ببینیم خواهش میکنم
شینوبو فقط گریه میکرد .
همون مرتیکه ی مسخره اومد .
همون که چشمش زخمی بود .......
+هاهااااا . اون پسره به زودی میمیره و شما کاری نمیتونید بکنید . متاسفم 😂
شینوبو : چیکارش کردیییی عوضی ( با داد )
+ بعد اینکه زدم تو سر شماها اون فقط بلند شد و بیهوش نشد . کلی باهم جنگیدیم و در آخرش محکم تر از قبل زدیم تو سرش و اونم به این حال افتاد 😂
شینوبو : کاری میکنم به غلط کردن بیوفتی
آگوست دی چشاشو باز کرد
چند بار پلک زد .....
دی : آه...سرم درد میکنه
به سختی بلند شد ...
ا/ت : آهای پسره ی خنگول . سرت ضربه خورده به خودت فشار نیار
+ عجب سگ جونیه بمیر دیگه اَه
همون لحظه یکدفعه ...
۴.۸k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.