سلااام من بالاخره تونستم بیان بخاطر شروع مدرسه یه ذره بهم
سلااام من بالاخره تونستم بیان بخاطر شروع مدرسه یه ذره بهم ریخت برنامه هام اما سعی میکنم برگردم به حالت قبلی♡♤
ف۱ پ۱۳.
........
انیس همونطور که با نگرانی به ارورا غر میزد کلاه کاسکتش رو هم بهش میداد
+به تمام حرفهایی که گفتم عمل کن این یه قضیه عادی نیست
آرورا که از شنیدن تکراری این حرفها خسته شده بود گفت
+چند بار میخوای بگی فهمیدم باید وایسم هک کنی بعد وارد میشم نامه رو پیدا میکنم و برمیگردم اونقدر سخت نیست
انیس نفس کلافهای کشید
+میدونم سخت نیست ولی بازم استرسش رو دارم میدونی که تو خواهر کوچولوی منی
آرورا لبخندی زد و بعد از گذاشتن کلاه کاسکتش سوار موتور سفید و صورتیش شد و به سمت جایی که یونا بهش ماموریت داده بود حرکت کرد انیس بعد راه انداختن ارورا سمت اتاقش رفت و با باز کردن لپ تاپش سعی در هک کردن عمارت آکازا کرد یونا به آرومی وارد اتاق شد و کنار انیس نشست
+استرس داری نه
+معلومه که استرس دارم رسماً کسیو که اصلاً هیچ تمرینی نکرده فرستادیم سر ماموریت
+من حواسم هست چیکار میکنم نیازی به نگرانی نیست در ضمن آرورا الان بهترینه خودشه
اینس نگاهی با یونا کرد و با کشیدن نفس عمیق به کارش ادامه داد
..........
جیمین بعد دادن آدرس به یونگی روی صندلی ولو شد که با زنگ گوشیش اون رو برداشت و جواب تماس لئو رو داد
_چی شده تماس گرفتی اتفاقی افتاده؟
_خیر قربان اما یکی از اعضای گروه یونا سمت عمارت آکازا در حال حرکته دنبالش برم؟
_خیر نیازی نیست یکی واسه این کار دارم
لئو بعد از خداحافظی تماس رو قطع کرد و بعد از اون جیمین دوباره با یونگی تماس گرفت
_دوباره چی شده چی میخوای؟ دارم میرم دیگه
_مسیر عوض شد برو یه جای دیگه
_مسخره کردی من رو؟
_یک بار ازت یه چیز خواستم نمیتونی درست انجامش بدی؟
یونگی نفس کلافهای کشید
_آدرسو بفرست
جیمین لبخند زد
_الان میفرستم
........
آرورا با سرعت از بین ماشینها لایی میکشید تا به مقصد برسه در حالی که داشت مستقیم حرکت میکرد از توی هندزفری که توی گوشش بود صدای انیس رو شنید
+جلوتر خیابون دوتا میشه بپیچ سمت راست
حل
دقیقاً همون موقعی که آرورا وارد اون خیابون شد یونگی هم در کنارش پدیدار شد هر دو لحظهای به هم نگاه کردن اما نگاهشون اونقدر طولانی نبود به دلیل اینکه آرورا سرعتش رو زیاد کرد اما یونگی حسی داشت انگاری که قرار بود دوباره اون چشمها رو ببینه
.............
ف۱ پ۱۳.
........
انیس همونطور که با نگرانی به ارورا غر میزد کلاه کاسکتش رو هم بهش میداد
+به تمام حرفهایی که گفتم عمل کن این یه قضیه عادی نیست
آرورا که از شنیدن تکراری این حرفها خسته شده بود گفت
+چند بار میخوای بگی فهمیدم باید وایسم هک کنی بعد وارد میشم نامه رو پیدا میکنم و برمیگردم اونقدر سخت نیست
انیس نفس کلافهای کشید
+میدونم سخت نیست ولی بازم استرسش رو دارم میدونی که تو خواهر کوچولوی منی
آرورا لبخندی زد و بعد از گذاشتن کلاه کاسکتش سوار موتور سفید و صورتیش شد و به سمت جایی که یونا بهش ماموریت داده بود حرکت کرد انیس بعد راه انداختن ارورا سمت اتاقش رفت و با باز کردن لپ تاپش سعی در هک کردن عمارت آکازا کرد یونا به آرومی وارد اتاق شد و کنار انیس نشست
+استرس داری نه
+معلومه که استرس دارم رسماً کسیو که اصلاً هیچ تمرینی نکرده فرستادیم سر ماموریت
+من حواسم هست چیکار میکنم نیازی به نگرانی نیست در ضمن آرورا الان بهترینه خودشه
اینس نگاهی با یونا کرد و با کشیدن نفس عمیق به کارش ادامه داد
..........
جیمین بعد دادن آدرس به یونگی روی صندلی ولو شد که با زنگ گوشیش اون رو برداشت و جواب تماس لئو رو داد
_چی شده تماس گرفتی اتفاقی افتاده؟
_خیر قربان اما یکی از اعضای گروه یونا سمت عمارت آکازا در حال حرکته دنبالش برم؟
_خیر نیازی نیست یکی واسه این کار دارم
لئو بعد از خداحافظی تماس رو قطع کرد و بعد از اون جیمین دوباره با یونگی تماس گرفت
_دوباره چی شده چی میخوای؟ دارم میرم دیگه
_مسیر عوض شد برو یه جای دیگه
_مسخره کردی من رو؟
_یک بار ازت یه چیز خواستم نمیتونی درست انجامش بدی؟
یونگی نفس کلافهای کشید
_آدرسو بفرست
جیمین لبخند زد
_الان میفرستم
........
آرورا با سرعت از بین ماشینها لایی میکشید تا به مقصد برسه در حالی که داشت مستقیم حرکت میکرد از توی هندزفری که توی گوشش بود صدای انیس رو شنید
+جلوتر خیابون دوتا میشه بپیچ سمت راست
حل
دقیقاً همون موقعی که آرورا وارد اون خیابون شد یونگی هم در کنارش پدیدار شد هر دو لحظهای به هم نگاه کردن اما نگاهشون اونقدر طولانی نبود به دلیل اینکه آرورا سرعتش رو زیاد کرد اما یونگی حسی داشت انگاری که قرار بود دوباره اون چشمها رو ببینه
.............
۴.۲k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.