فرشته نگهبان من...
#فرشته_نگهبان_من
#part57
"ویو شوگا"
نمیدونستم کاری که داریم میکنیم درسته یا نه...باید با جونگ کوک بره یا نه...ولی چاره ی دیگه ای نداشتیم!
بلاخره باید میفهمیدیم کارش چیه دیگه...نه؟
ات اماده شده بود و رفتیم بیرون اتاق و بعدشم سالن پایین...
کوک و جیهوپ بعد از پنج دقیقه اومدن...سوار ماشین شدیم...جیهوپ داشت رانندگی میکرد...توی چهره ی ات نگرانی موج میزد...اروم گفتم
شوگا:نگران نباش ات...من اینجام!
هیچی نگفت...هنوز باهام قهره؟یا کلا نمیخواد با هیچکس حرف بزنه؟نمیدونم!!!
بعد از یک ساعت رسیدیم به یه عمارت خیلیییی بزرگ...
از ماشین پیاده شدیم...و کوک شروع کرد به صحبت کردن
کوک:این عمارت از این به بعد برای توعه خانوم کوچولو...ولی در صورتی که توی بعضی از کارا به ما کمک کنی!
ات:چ..چه کاری؟
کوک:مثلا...کشتن ادما...رفتن به بعضی از مهمونیا...گول زدن بعضی از دشمنای من...و چیزایی که خب کم کم باهاش اشنا میشی...و خیلی سریع باید انتخاب کنی...میخوای همون زندگی که ما برات ساختیم و داشته باشی...یا زندگی کردن توی این عمارت و ازاد بودن رو؟
ات:...ولی اگه اینجا هم باشم...ازادی کامل رو ندارم!
کوک:درسته...چون من پول خیلی زیادی رو برای تو دادم....ولی میتونی بهتر از قبل زندگی کنی...جوابت چیه...کدوم و انتخاب میکنی؟
ات:زندگی توی این عمارت و...ازادی نصفه نیمه رو!
خمارییییییییی🙃❤
#part57
"ویو شوگا"
نمیدونستم کاری که داریم میکنیم درسته یا نه...باید با جونگ کوک بره یا نه...ولی چاره ی دیگه ای نداشتیم!
بلاخره باید میفهمیدیم کارش چیه دیگه...نه؟
ات اماده شده بود و رفتیم بیرون اتاق و بعدشم سالن پایین...
کوک و جیهوپ بعد از پنج دقیقه اومدن...سوار ماشین شدیم...جیهوپ داشت رانندگی میکرد...توی چهره ی ات نگرانی موج میزد...اروم گفتم
شوگا:نگران نباش ات...من اینجام!
هیچی نگفت...هنوز باهام قهره؟یا کلا نمیخواد با هیچکس حرف بزنه؟نمیدونم!!!
بعد از یک ساعت رسیدیم به یه عمارت خیلیییی بزرگ...
از ماشین پیاده شدیم...و کوک شروع کرد به صحبت کردن
کوک:این عمارت از این به بعد برای توعه خانوم کوچولو...ولی در صورتی که توی بعضی از کارا به ما کمک کنی!
ات:چ..چه کاری؟
کوک:مثلا...کشتن ادما...رفتن به بعضی از مهمونیا...گول زدن بعضی از دشمنای من...و چیزایی که خب کم کم باهاش اشنا میشی...و خیلی سریع باید انتخاب کنی...میخوای همون زندگی که ما برات ساختیم و داشته باشی...یا زندگی کردن توی این عمارت و ازاد بودن رو؟
ات:...ولی اگه اینجا هم باشم...ازادی کامل رو ندارم!
کوک:درسته...چون من پول خیلی زیادی رو برای تو دادم....ولی میتونی بهتر از قبل زندگی کنی...جوابت چیه...کدوم و انتخاب میکنی؟
ات:زندگی توی این عمارت و...ازادی نصفه نیمه رو!
خمارییییییییی🙃❤
۸.۵k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.