I Love you🖇🤍pt3

I Love you🤍🖇pt3


(علامت ات-علامت کوک +)


+خیلی رو مخه جین هو

_ 😐نظری ندارم


استاد اومد درس داد رف زنک خورد

+بانوی جوان افتخار میدهید با ما به کافه تریا برویم

دستشو جلوت دراز کرد


-بله پرنس


و دستشو گرفتی و بلند شدی و رفتین

تو کافه تریا دوتا قهوه سفارش دادین کوک بهت گف برو بشین

رفتی نشستی یهویی جین هی اومد یه قهوه گرفته بود و اونو گذاش زیر گردنت

گف اگه کنار اوپاهای من بشینی اینکه سهله بدترشو سرت میارم

تو سریع دستتو گرفتی زیر قهوه

و گفتی


-برو بزا باد بیاد بابااااا😐

کوک اومد قهوه رو از دست جین هی گرف پرتش کرد
اومد تورو بغل کرد و رو به جین هی گف:

+یبار دیگ جلوی ات پیدات شه من میدونؤ

کوک روبروت وایساد و گف

+خوبه ات

-مرسی بیا قهوه هامونو بخوریم

+بیا

-مرسی

قهوه هاتونو خوردین رفتین. زنگ بعد


رفتین با هم نشستین یه گوشه صحبت کردین بعد راه افتادین سمت خونه


بعد ی مدت متوجه شدی هنو بقلته


-واااااااااا تو چرا هنو اینجایی

+من راهم باهات یکیه

-عه اهان

+بریم باهم

تو راه صحبت کردین رسیدین به برج

گفتی-خب من برم خدافز

+وا منم خونم اینجاس

-واقن منم همینطور

+طبقه چندین

-طبقه ۷ شما چطو

+من طبقه ۱۵

-اهان خب بریم سوار اسانسور شیم