پارت-۱۳

#پارت-۱۳

من..چرا انقدر عصبانی شدی

خودتم خوب می‌دونی من دوست

دارم

کوک..تو فقط مال منی هیچ کس

حق اینو نداره کو بهت دست بزنه

من..من که وسیله نیست

بعد رفتم تو اتاقم در رو بستم

(چند ساعت بعد⏰)

کوک..نمی خوای بیای بیرون

الان دقیقاً از چی عصبانی

ازین که دوست دارم عصبانی؟

(لایک کن کام بزا💖🧋)

من..من نمی خوام بخواطر من

اتفاقی برات بیفته

کوک..اگه نتونم ازت مراقبت کنم

پس چرا زندم

منم رفتم بیرون بغلش کردم

من‌‌.‌.دیگه این حرفو نزن 🙁

کوک..دوست دارم

من..منم همینطور

و سفت تر بغلش کردم

بعد اون رفت روی مبل خوابید

منم رفتم روش پتو بکشم که

منم کشید تو بغلش باهم

خوابیدیم🛌🏻

بعد بیدار شدیم چش تو چش


بودیم

من..تو واقعاً خوشگلی آقای جئون

کوک.. خیلی خیلی خیلی دوست

دارم

من..مم‌ خوب منم همینطور 🙃

بعد چند روز برگشتیم

یه روز که منو کوک رفته بودیم

پیاده‌روی کوک ازم خواستگاری

کرد شیرین‌ترین و بهترین روز

زندگیم بود🥺🤧

عاشق شدن خوبه اما تا اونجایی

که به عشقت برسی💖🙃

منم قبول کردم و قرار شد که با

همدیگه ازدواج کنیم

بعد چند روز منم به مامانم

معرفیش کردم و مامانم ازش

خیلی خوشش اومد

یه روز که دوباره رفته بودم

مدرسه لوهان دیدم

لوهان..شنیدم قراره با همدیگه

ازدواج کنیم

من..عع آره

لوهان.. واقعاً مبارکه🥺🥳

من.. مرسی

(لایک و کامنت یادت نره 💋❣️)