رمان فیک‹اگر نبودی›💜🌙
رمان فیک‹اگر نبودی›💜🌙
پارتی از آینده♡
⊱⋅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ⋅⊰
با صدای تفنگ و سر و صدا بیدار شدم..
خودشه..
منتظرش بودم.
بلند شدم و موهامو گوجه ای بستم.
پتو رو روی سر رونا کشیدم و یه بوس روی گونش کاشتم.
تنها یادگاری جین..
دخترم تنها کسی که الان دارم..
جین..
مردی که همه زندگیم بود..
تنهام گذاشت و رفت..
بعد مرگش افسرده شدم..
من حالا هیچی برای از دست دادن ندارم..!
یه تاب بندی تنم بود.
هودیمو دور کمرم بستم و خشاب تفنگمو چک کردم.
پره!
در اتاقو قفل کردم و از پله ها پایین رفتم.
بارون شدیدی میومد و مه همه جارو گرفته بود.
تفنگمو گرفتم جلو..
که توی اون مه یکی تفنگشو گرفت جلوم..
میدونستم..
من: منتظرم بودم..رزان...!
این فک کنم جزء پارت های آخره
رمانمون انقد جذابه که طاقتتون میره تا بزارمش زودتر😂
پارت اینده گذاشتم به درخواستتون
پارتی از آینده♡
⊱⋅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ⋅⊰
با صدای تفنگ و سر و صدا بیدار شدم..
خودشه..
منتظرش بودم.
بلند شدم و موهامو گوجه ای بستم.
پتو رو روی سر رونا کشیدم و یه بوس روی گونش کاشتم.
تنها یادگاری جین..
دخترم تنها کسی که الان دارم..
جین..
مردی که همه زندگیم بود..
تنهام گذاشت و رفت..
بعد مرگش افسرده شدم..
من حالا هیچی برای از دست دادن ندارم..!
یه تاب بندی تنم بود.
هودیمو دور کمرم بستم و خشاب تفنگمو چک کردم.
پره!
در اتاقو قفل کردم و از پله ها پایین رفتم.
بارون شدیدی میومد و مه همه جارو گرفته بود.
تفنگمو گرفتم جلو..
که توی اون مه یکی تفنگشو گرفت جلوم..
میدونستم..
من: منتظرم بودم..رزان...!
این فک کنم جزء پارت های آخره
رمانمون انقد جذابه که طاقتتون میره تا بزارمش زودتر😂
پارت اینده گذاشتم به درخواستتون
۲.۶k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.