"Paradise in your hug"
"part 9"
*هفته بعد
*از زبان ا.ت
توی ماشین بودم و داشتم میرفتم سمت دانشگاه
یه موزیک ملایم توی ماشین بود
داشتم به این فکر میکردم که چه هفته ی کسل کننده ای بود
فکر میکردم دانشگاه هیجان انگیز باشه ولی نبود
حداقل تا الان
به دانشگاه رسیدم
ماشینو پارک کردم و وارد شدم
هایون رو همون جای همیشگی دیدم
رفتم سمتش که دیدم صورتش آویزونه
+باز چته اول صبحی
آه کیوتی کشید و گفت
×فکر میکردم دانشگاه هیجان انگیز باشه ولی نبوده...حداقل تا الان
خنده ای کردم و گفتم
+منم توی ماشین دقیقا حرفای تو رو میگفتم...وقتشه بریم سر کلاس
×بریم
*از زبان نویسنده
ا.ت و هایون باهم به سمت کلاس رفتن
کلاس آشنایی با معماری جهان اولی بود
ا.ت عاشق این کلاس بود و از استاد این درس خوشش میومد
چون مرد میانسال، آروم و مهربونی بود و با آرامش درس میداد
دقیقا بر خلاف استاد کیم
البته استاد کیم هم سختگیر و هم آرامش خودشو داشت موقع تدریس اما ویژگی سختگیر بودنش اونو برای ا.ت بین بقیه استاد ها خاص میکرد
ا.ت از آدمای سختگیر خوشش میومد
خلاصه جونم براتون بگه که تا ظهر دوتا کلاس دیگه داشتن
ولی همکلاسیِ کلاس تحلیل فضا های شهری شون با استاد کیم نبود
و این برای هایون سوال بزرگی بود
*از زبان ا.ت
بعد از ناهار با استاد کیم کلاس داشتیم
توی سلف سر میز غذا بودیم
+هایون بعد دانشگاه بریم خرید؟!
×هوم
وقتی طرز جواب دادن هایونو دیدم سرمو آوردم بالا
+هایون چیه؟!...تو فکری؟!!!!
×ا.ت!....اون پسره
+کی؟
×همونی که هفته ی پیش با عجله وارد کلاس شد
+آها....خب؟!
×دقت کردی امروز سر بقیه کلاسا نبود
+آره ولی خب دلیلش معلومه
کامنت بذارین انرژی بگرین خب🥺💔
*هفته بعد
*از زبان ا.ت
توی ماشین بودم و داشتم میرفتم سمت دانشگاه
یه موزیک ملایم توی ماشین بود
داشتم به این فکر میکردم که چه هفته ی کسل کننده ای بود
فکر میکردم دانشگاه هیجان انگیز باشه ولی نبود
حداقل تا الان
به دانشگاه رسیدم
ماشینو پارک کردم و وارد شدم
هایون رو همون جای همیشگی دیدم
رفتم سمتش که دیدم صورتش آویزونه
+باز چته اول صبحی
آه کیوتی کشید و گفت
×فکر میکردم دانشگاه هیجان انگیز باشه ولی نبوده...حداقل تا الان
خنده ای کردم و گفتم
+منم توی ماشین دقیقا حرفای تو رو میگفتم...وقتشه بریم سر کلاس
×بریم
*از زبان نویسنده
ا.ت و هایون باهم به سمت کلاس رفتن
کلاس آشنایی با معماری جهان اولی بود
ا.ت عاشق این کلاس بود و از استاد این درس خوشش میومد
چون مرد میانسال، آروم و مهربونی بود و با آرامش درس میداد
دقیقا بر خلاف استاد کیم
البته استاد کیم هم سختگیر و هم آرامش خودشو داشت موقع تدریس اما ویژگی سختگیر بودنش اونو برای ا.ت بین بقیه استاد ها خاص میکرد
ا.ت از آدمای سختگیر خوشش میومد
خلاصه جونم براتون بگه که تا ظهر دوتا کلاس دیگه داشتن
ولی همکلاسیِ کلاس تحلیل فضا های شهری شون با استاد کیم نبود
و این برای هایون سوال بزرگی بود
*از زبان ا.ت
بعد از ناهار با استاد کیم کلاس داشتیم
توی سلف سر میز غذا بودیم
+هایون بعد دانشگاه بریم خرید؟!
×هوم
وقتی طرز جواب دادن هایونو دیدم سرمو آوردم بالا
+هایون چیه؟!...تو فکری؟!!!!
×ا.ت!....اون پسره
+کی؟
×همونی که هفته ی پیش با عجله وارد کلاس شد
+آها....خب؟!
×دقت کردی امروز سر بقیه کلاسا نبود
+آره ولی خب دلیلش معلومه
کامنت بذارین انرژی بگرین خب🥺💔
۳.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.