Family members
پارت ۶
ا/ت : تا الان با دخترمون خوش میگذروندیم..
کوک: یونا خیلی شیطونه..و جیغ جیغو...کلا تو خونه سروصدا میکنه
یونا: جیغغغغغ*
کوک: ا/ت داشت غذا درست میکرد که من ا/ترو از پشت بغل کردم و لمش رو بوسیدم.. باز دیگه چیه؟ ( خنده)
ا/ت : با این حرف کوک یونا بدو بدو چهار دست و پا به سمتمون اومد و از شلوارامون گرفت و کشید*
ا/ت: درستتت مثل باباش حسوده!
کوک: سریع بلندش کردم و رو اپن خوابوندمش* که مثل من حسودی؟ ( قلقک دادن)
یونا: ( قهقه زدن)
ا/ت: بسه کشتیش ( خنده)
کوک: لپ یونا رو محکم بوسیدم* آخیشش انرژی گرفتم :)..لب ا/ت رو سطحی بوسیدم که گوشیم زنگ زد*
****
کوک: ا/ت میتونی شام منو نگه داری من باید برم کمپانی!
ا/ت: اتفاقی افتاده؟
کوک: راجب کامبکه!.. بعدا بهت میگم!... خداحافظ
ا/ت: یونا رو بغل کردم* باشه..خداحافظ...بیا بریم به خانوم خانوما شیر بدم بخوابن ها؟.. بریم*
ا/ت : تا الان با دخترمون خوش میگذروندیم..
کوک: یونا خیلی شیطونه..و جیغ جیغو...کلا تو خونه سروصدا میکنه
یونا: جیغغغغغ*
کوک: ا/ت داشت غذا درست میکرد که من ا/ترو از پشت بغل کردم و لمش رو بوسیدم.. باز دیگه چیه؟ ( خنده)
ا/ت : با این حرف کوک یونا بدو بدو چهار دست و پا به سمتمون اومد و از شلوارامون گرفت و کشید*
ا/ت: درستتت مثل باباش حسوده!
کوک: سریع بلندش کردم و رو اپن خوابوندمش* که مثل من حسودی؟ ( قلقک دادن)
یونا: ( قهقه زدن)
ا/ت: بسه کشتیش ( خنده)
کوک: لپ یونا رو محکم بوسیدم* آخیشش انرژی گرفتم :)..لب ا/ت رو سطحی بوسیدم که گوشیم زنگ زد*
****
کوک: ا/ت میتونی شام منو نگه داری من باید برم کمپانی!
ا/ت: اتفاقی افتاده؟
کوک: راجب کامبکه!.. بعدا بهت میگم!... خداحافظ
ا/ت: یونا رو بغل کردم* باشه..خداحافظ...بیا بریم به خانوم خانوما شیر بدم بخوابن ها؟.. بریم*
۲۸.۱k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.