پارت۲۳
ا.ت ویو:
وقتی کوک گفت عاشقت شدم از شدت ذوق و خوشحالی یه قطره اشکی از چشمم افتاد . سریع پاکش کردم و یه لبخند بزرگ و دندون نما زدم و گفتم : ک.....کوک......م......منم عااااااشقتم .......
و سریع پریدم بغلش کردم . متوجه شدم همه دارن با ذوق نکا هم میکنن از بغلش بیرون آمدم که همون لحظه یه جعبه از تو یجیبش در آورد و سمت من گرفت .....بازش کرد که یه گردنبند خیلی خوشگل ست بود . یه قلب نصف شده بود که روی یه تیکه نوشته بود J و اون تیکه A . کوک گفت : ا.ت این مال من و تو هست تیکه J برای تو هست و A برای من کوک گردنبند رو بیرون آورد و تیکهJ رو گردن من گرد و منم اون تیکه رو گردن کوک کردم . بعد از بستن گردنبند بلافاصله برگشت و لبا.شو آروم روی لبا.م گذاشت . منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و همراهیش کردم (هعیییییی ای وای نمازم قضا شد.... شما نماز خوندین؟ نکنه منتظرین بگم میخوان برن س....الله اکبر نذارین دهنم باز بشه ). هم زمان با ما پسرا هم کمر پارتنر هاشون رو گرفتن و به ردیف بعد از ما یکی یکی شروع کردن بوسیدن هم دیگه .هیچ صدایی جز صدای ملایم آهنگی که پخش میشد نبود . من و کوک بعد از ۲مین جدا شدیم که وقتی همه رو دیدیم خندمون گرفت . همه توی حال خودشون بودن و داشتن همو میبو.سیدن . همه با خنده من و کوک از هم جدا شدن و خودشون هم خندیدن . دیگه موقع رفتن بود .کنم رو برداشتم و بقیه هم کتاشون رو برداشتن و دست پارتنر هاشون رو گرفتن و از در بار رفتیم بیرون . همه پسرا از پارتنر هاشون خدافظی کردن( چون همه دخترا میخوان برن خونه ا.ت و پسرا دارن میرم خونه کوک )کوک آمد و دست منو گرفت و گفت: خدانگهدار مادام
ا.ت: خدانگهداررررر
کوک یه بوی
سه آروم روی پیشونیم گذاشت و با پسرا رفتن و سوار ماشین شدن و رفتن . من و دخترا هم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم سمت خونه من (همه دخترا از قبل با خودشون همه چیزای لازمشون رو آورده بودن و خبر داشتن )
وقتی کوک گفت عاشقت شدم از شدت ذوق و خوشحالی یه قطره اشکی از چشمم افتاد . سریع پاکش کردم و یه لبخند بزرگ و دندون نما زدم و گفتم : ک.....کوک......م......منم عااااااشقتم .......
و سریع پریدم بغلش کردم . متوجه شدم همه دارن با ذوق نکا هم میکنن از بغلش بیرون آمدم که همون لحظه یه جعبه از تو یجیبش در آورد و سمت من گرفت .....بازش کرد که یه گردنبند خیلی خوشگل ست بود . یه قلب نصف شده بود که روی یه تیکه نوشته بود J و اون تیکه A . کوک گفت : ا.ت این مال من و تو هست تیکه J برای تو هست و A برای من کوک گردنبند رو بیرون آورد و تیکهJ رو گردن من گرد و منم اون تیکه رو گردن کوک کردم . بعد از بستن گردنبند بلافاصله برگشت و لبا.شو آروم روی لبا.م گذاشت . منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و همراهیش کردم (هعیییییی ای وای نمازم قضا شد.... شما نماز خوندین؟ نکنه منتظرین بگم میخوان برن س....الله اکبر نذارین دهنم باز بشه ). هم زمان با ما پسرا هم کمر پارتنر هاشون رو گرفتن و به ردیف بعد از ما یکی یکی شروع کردن بوسیدن هم دیگه .هیچ صدایی جز صدای ملایم آهنگی که پخش میشد نبود . من و کوک بعد از ۲مین جدا شدیم که وقتی همه رو دیدیم خندمون گرفت . همه توی حال خودشون بودن و داشتن همو میبو.سیدن . همه با خنده من و کوک از هم جدا شدن و خودشون هم خندیدن . دیگه موقع رفتن بود .کنم رو برداشتم و بقیه هم کتاشون رو برداشتن و دست پارتنر هاشون رو گرفتن و از در بار رفتیم بیرون . همه پسرا از پارتنر هاشون خدافظی کردن( چون همه دخترا میخوان برن خونه ا.ت و پسرا دارن میرم خونه کوک )کوک آمد و دست منو گرفت و گفت: خدانگهدار مادام
ا.ت: خدانگهداررررر
کوک یه بوی
سه آروم روی پیشونیم گذاشت و با پسرا رفتن و سوار ماشین شدن و رفتن . من و دخترا هم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم سمت خونه من (همه دخترا از قبل با خودشون همه چیزای لازمشون رو آورده بودن و خبر داشتن )
۳.۷k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.