دلهره
# دلهره
part 9۷
باید الا خودمو برای هر چیزی اماده میکردم
با صدای قدم شخصی که به من نزدیک تر میشد سرم رو به اون سمت چرخوندم
با فکر اینکه نامجون باشه چند قدم دیگه برداشتم
اما اون نامجون نبود
یعنی همش نقشه ی هیونجین بود
خیلی ساده بودم
به سمت در خروجی رفتم اما در قفل بود و هر کاری میکردم نمی تونستم بازش کنم
_ تلاش بی فایده نکن نمی تونی از اینجا بری بیرون
_ نامجون کجاست باید میفهمیدم که اون هیج وقت قرار نیست طرف ما باشه شما دوتا دستتون تو یه کاسه بود
خنده ای کرد و در جواب به حرفم گفت
_ اون نادون رو چه به این کار ها
تا وقتی تواناهایی خودم هست نیازی به اون بی مصرف ساده لوح ندارم
جمله ی اخرش رو با صدایی که میتونستم بگم با صدای نامجون مو نمیزد گفت
واقعا که نباید انقدر ساده میبورم
اما یه سوال ذهنم رو مشغول کرده بود اون شماره ی نامجون بود که باهام تماس گرفته بود
_ گوشیه اون چجوری دست تو بود پس
_ اونم مثل تو خیلی ساده بود و زود گول خورد
_ منظورت چیه
_ زیاد طولش نمیدم یه چیز خلاصه میگم ولی فریب دادن یه ادم عاشق خیلی اسونه
تونستم با تقلید از صدای اون دختر اونو خیلی راحت به اینجا بکشم
فلش بک به یک هفته پیش
ویو نامجون
وقتی خونه ی نوئل بودم
یه شماره ی ناشناس بهم پیام داد
حدس زدم که هیونجین باشه
باز شروع به تهدید کردنم کرده بود
با گفتن اینکه این بازی مسخره رو تموم کن بلاکش کرد و گوشی رو کنار گذاشتم
بعد از خروج از خونه ی نوئل
به سمت خونه رفتم و سعی میکردم یه نقشه ی خوب برای نابود کردن هیونجین و خلاص کردن خودمون از این شرایط بکشم
چند روز بود که با فکر کردن به اینا میخوابیدم ولی اخرش به عیچ نتیجه ای نمیرسیدم هیج راهی برلی شکست دادن اون به ذهنم نمیرسید البته بهتره بگم راهی برای نابود کردنش نبود
تقریبا داشت خوابم میبرد که با زنگ خوردن گوشیم خواب کلا از سرم پرید
با دیدن یه شماره ی ناشناس
با فکر کردن به اینکه چه خریه که این موقع شب زنگ زده گوشی رو برداشتم
اما با شنیدن صدای پشت خط عقل کلا از سرم پرید
اون نوئل بود که با صدایی که ترس ازش میبارید داشت صحبت میکرد
_ نامجون لطفا کمکم کن اون عوضی اومد سراغم
نامجون لطفا نمی خوام بمیرم
_ بگو الا کجایی
_ اون منو اورده به همون خونه ی متروکه نامجون لطفا زود تر بیا هر لحظه ممکنه منو بکشه
part 9۷
باید الا خودمو برای هر چیزی اماده میکردم
با صدای قدم شخصی که به من نزدیک تر میشد سرم رو به اون سمت چرخوندم
با فکر اینکه نامجون باشه چند قدم دیگه برداشتم
اما اون نامجون نبود
یعنی همش نقشه ی هیونجین بود
خیلی ساده بودم
به سمت در خروجی رفتم اما در قفل بود و هر کاری میکردم نمی تونستم بازش کنم
_ تلاش بی فایده نکن نمی تونی از اینجا بری بیرون
_ نامجون کجاست باید میفهمیدم که اون هیج وقت قرار نیست طرف ما باشه شما دوتا دستتون تو یه کاسه بود
خنده ای کرد و در جواب به حرفم گفت
_ اون نادون رو چه به این کار ها
تا وقتی تواناهایی خودم هست نیازی به اون بی مصرف ساده لوح ندارم
جمله ی اخرش رو با صدایی که میتونستم بگم با صدای نامجون مو نمیزد گفت
واقعا که نباید انقدر ساده میبورم
اما یه سوال ذهنم رو مشغول کرده بود اون شماره ی نامجون بود که باهام تماس گرفته بود
_ گوشیه اون چجوری دست تو بود پس
_ اونم مثل تو خیلی ساده بود و زود گول خورد
_ منظورت چیه
_ زیاد طولش نمیدم یه چیز خلاصه میگم ولی فریب دادن یه ادم عاشق خیلی اسونه
تونستم با تقلید از صدای اون دختر اونو خیلی راحت به اینجا بکشم
فلش بک به یک هفته پیش
ویو نامجون
وقتی خونه ی نوئل بودم
یه شماره ی ناشناس بهم پیام داد
حدس زدم که هیونجین باشه
باز شروع به تهدید کردنم کرده بود
با گفتن اینکه این بازی مسخره رو تموم کن بلاکش کرد و گوشی رو کنار گذاشتم
بعد از خروج از خونه ی نوئل
به سمت خونه رفتم و سعی میکردم یه نقشه ی خوب برای نابود کردن هیونجین و خلاص کردن خودمون از این شرایط بکشم
چند روز بود که با فکر کردن به اینا میخوابیدم ولی اخرش به عیچ نتیجه ای نمیرسیدم هیج راهی برلی شکست دادن اون به ذهنم نمیرسید البته بهتره بگم راهی برای نابود کردنش نبود
تقریبا داشت خوابم میبرد که با زنگ خوردن گوشیم خواب کلا از سرم پرید
با دیدن یه شماره ی ناشناس
با فکر کردن به اینکه چه خریه که این موقع شب زنگ زده گوشی رو برداشتم
اما با شنیدن صدای پشت خط عقل کلا از سرم پرید
اون نوئل بود که با صدایی که ترس ازش میبارید داشت صحبت میکرد
_ نامجون لطفا کمکم کن اون عوضی اومد سراغم
نامجون لطفا نمی خوام بمیرم
_ بگو الا کجایی
_ اون منو اورده به همون خونه ی متروکه نامجون لطفا زود تر بیا هر لحظه ممکنه منو بکشه
۵.۹k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.