پارت ۳۵
پارت ۳۵
#نیکا
رفتم بالا تا خاستم بخوابم مامانم زنگ زد
ن. جانم مامی
م. دخترم بیا تهران
ن. چرااا
م. چون قراره داداشت عمل کنیم داخل کانادا ت هم میبرم معلوم نی کی خوب بشه
ن. ولی دانشگام
م. با مدیر دانشگاه حرف میزنم
ن. دوستام چی
م. آه بسه پاشو دیگ تا ساعت ۱۲ شب خودتو برسون ک پرواز ۲ شبه
ن . هی بش
م. خدافظ
ن. خدافظ
ساکم جمع کردم آماده شدم
رفتم پایین
همه حاظر بودن
ن. کجا
محراب . بیرون
پ. چرا ساک دستت هس ؟
ن. ...... قضیه گف
د. وای ن منم میام.
ن. ن دیان
با همه بچه ها خدافظی کردم سوار تاکسی شدم رفتم تهران
#متین
دلم برای بچه ها تنگ شده بود
المیرا هم نمیذاشت برم جایی
با المیرا رفته بودیم کشور فرانسه.
اه خسته شدم
ا. عشقم من میرم بیرون بوس بای
م. بش بای
میخاستم بزنگم به ممد .
ج نمیداد زنگ زدم ارسلان
بوق
بوق
ا. بله بفرمایید
م. بیسور منم متین.
ا. نمیشناسم
م. یعنی چی ارسلان.
ا. دیگ بهم زنگ نزن بای
قط کرد .حق داره هی
#نیکا
رفتم بالا تا خاستم بخوابم مامانم زنگ زد
ن. جانم مامی
م. دخترم بیا تهران
ن. چرااا
م. چون قراره داداشت عمل کنیم داخل کانادا ت هم میبرم معلوم نی کی خوب بشه
ن. ولی دانشگام
م. با مدیر دانشگاه حرف میزنم
ن. دوستام چی
م. آه بسه پاشو دیگ تا ساعت ۱۲ شب خودتو برسون ک پرواز ۲ شبه
ن . هی بش
م. خدافظ
ن. خدافظ
ساکم جمع کردم آماده شدم
رفتم پایین
همه حاظر بودن
ن. کجا
محراب . بیرون
پ. چرا ساک دستت هس ؟
ن. ...... قضیه گف
د. وای ن منم میام.
ن. ن دیان
با همه بچه ها خدافظی کردم سوار تاکسی شدم رفتم تهران
#متین
دلم برای بچه ها تنگ شده بود
المیرا هم نمیذاشت برم جایی
با المیرا رفته بودیم کشور فرانسه.
اه خسته شدم
ا. عشقم من میرم بیرون بوس بای
م. بش بای
میخاستم بزنگم به ممد .
ج نمیداد زنگ زدم ارسلان
بوق
بوق
ا. بله بفرمایید
م. بیسور منم متین.
ا. نمیشناسم
م. یعنی چی ارسلان.
ا. دیگ بهم زنگ نزن بای
قط کرد .حق داره هی
۱۱.۵k
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.