(پارت۶۰)
بعد از تموم شدن صبحانه ا/ت متوجه شد که چیزی از میله های بیرون پنجره آویزون شده!
نزدیک پنجره رفت،یه پاکت سبز رنگ دید که به یه ربان بلند وصل بود.
از اونجایی که پاکت پشت پنجره و بیرون از خونه بود از خونه بیرون رفت...
گره ربان رو از ميله ها باز کرد و حالا نوبت پاکت بود.
داخل پاکت یه نوشته بود:
تمرین بعدی بعد از مدرسه خونه شوگا هیونگ منتظرتم!
(جونگ کوک)
ا/ت:او..از طرف جونگ کوکه!کِی این رو اینجا گذاشته؟؟
بعد هم به خونه برگشت...
ا/ت:چطوری میتونم جوابش رو بدم؟
چونکه پیام با نامه فرستاده شده...بهتره با نامه جوابش رو بدم!
پس یه برگه برداشت،دورو برش رو با ماژیک تزئین کرد و بعد نوشت:
نامه شما دریافت شد
فردا میبینمتون!
ا/ت♡
کاغد رو از وسط تا کرد و داخل یه پاکت کوچیک گذاشت و حالا نوبت نوشتن آدرس بود...
ا/ت:وایسا ببینم!من که آدرس خونش رو نمیدونم!!!
چرا از اول یادم نیفتاد؟؟هه ا/ت..از دست تو..وای آدم خندش میگیره..هههه....
ولی از شدت خنده الکی و دست و پا زدن از روی صندلی پرت شد پایین!
ا/ت:هههههه..مغزم جا به جاتر شد..الان دیگه رسما دیوونه شدم..ههههه
پدر ا/ت وارد اتاق شد و این صحنه رو دید...نمیتونست چیزی بگه و فقط نگاه میکرد...
ا/ت:من گاگول ههه چه...مسخره..وای وای وای وای وای...
پدر ا/:وا!ا/ت؟؟
ا/ت:ها؟مرسی شما خوبی؟...
که یکدفعه از جاش پرید!لباسش رو صاف و صوف کرد و پشت صندلیش نشست و به یه کار مشغول شد تا پدرش از اتاق بیرون بره...
پدر ا/ت:ا..میخواستم ببینم این برای توعه؟
یه آهنگه ولی نمیدونم خوانندش کیه تو میدونی؟
ا/ت:به نظر آشنا میاد.
و سی دی رو توی دستگاه گذاشت:
اهنگ هنوز شروع نشده بود دستگاه رو خاموش کرد ولی خاموش نمیشد...
ا/ت:نه این میدونید کیه خب راستش منم نمیدونم اره به نظر جالبه و اینکه خاموش شو لعنتی اره داشتم میگفتم این...
که دستگاه سوخت...
نزدیک پنجره رفت،یه پاکت سبز رنگ دید که به یه ربان بلند وصل بود.
از اونجایی که پاکت پشت پنجره و بیرون از خونه بود از خونه بیرون رفت...
گره ربان رو از ميله ها باز کرد و حالا نوبت پاکت بود.
داخل پاکت یه نوشته بود:
تمرین بعدی بعد از مدرسه خونه شوگا هیونگ منتظرتم!
(جونگ کوک)
ا/ت:او..از طرف جونگ کوکه!کِی این رو اینجا گذاشته؟؟
بعد هم به خونه برگشت...
ا/ت:چطوری میتونم جوابش رو بدم؟
چونکه پیام با نامه فرستاده شده...بهتره با نامه جوابش رو بدم!
پس یه برگه برداشت،دورو برش رو با ماژیک تزئین کرد و بعد نوشت:
نامه شما دریافت شد
فردا میبینمتون!
ا/ت♡
کاغد رو از وسط تا کرد و داخل یه پاکت کوچیک گذاشت و حالا نوبت نوشتن آدرس بود...
ا/ت:وایسا ببینم!من که آدرس خونش رو نمیدونم!!!
چرا از اول یادم نیفتاد؟؟هه ا/ت..از دست تو..وای آدم خندش میگیره..هههه....
ولی از شدت خنده الکی و دست و پا زدن از روی صندلی پرت شد پایین!
ا/ت:هههههه..مغزم جا به جاتر شد..الان دیگه رسما دیوونه شدم..ههههه
پدر ا/ت وارد اتاق شد و این صحنه رو دید...نمیتونست چیزی بگه و فقط نگاه میکرد...
ا/ت:من گاگول ههه چه...مسخره..وای وای وای وای وای...
پدر ا/:وا!ا/ت؟؟
ا/ت:ها؟مرسی شما خوبی؟...
که یکدفعه از جاش پرید!لباسش رو صاف و صوف کرد و پشت صندلیش نشست و به یه کار مشغول شد تا پدرش از اتاق بیرون بره...
پدر ا/ت:ا..میخواستم ببینم این برای توعه؟
یه آهنگه ولی نمیدونم خوانندش کیه تو میدونی؟
ا/ت:به نظر آشنا میاد.
و سی دی رو توی دستگاه گذاشت:
اهنگ هنوز شروع نشده بود دستگاه رو خاموش کرد ولی خاموش نمیشد...
ا/ت:نه این میدونید کیه خب راستش منم نمیدونم اره به نظر جالبه و اینکه خاموش شو لعنتی اره داشتم میگفتم این...
که دستگاه سوخت...
۶.۹k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.