💛My little model💛
پارت 1
تهیونگ پسر پولدار ترین خانواده کره و محبوب ترین مدل اینستا بود. هر روز باید توی چند تا مصاحبه و شو حضور پیدا میکرد وقتی دخترا میدیدنش سریع دورش جمع میشدن تا بتوانن باهاش عکس بگیرند
ا/ت دختری ساکت که عاشق برادر تهیونگ بود ولی نمیتوانست بهش بگه چون میترسید بخاطر اختلاف طبقاتی ردش کنه
یک روز ا/ت به عنوان میکاپ آرتیست توی یکی از شو های تهیونگ حضور پیدا میکنه وقتی تهیونگ وارد اتاق میشه و ا/ت رو میبینه ازش خوشش میاد وقتی میشینه روی صندلی میخواد با ا/ت صحبت کنه
تهیونگ: اسمت چیه؟
ا/ت :من ا/ت هستم میکاپ آرتیست امروز شما
تهیونگ :انقدر با من رسمی صحبت نکن
ا/ت :آدم باید با بزرگترش و رئیسش به صورت رسمی صحبت کنه
تهیونگ :حالا ولش تو با این صورت زیبات چرا مدل نمیشی
ا/ت :چون تا الان کسی بهم پیشنهادشو نداده
تهیونگ: شمارتو بده تا یه قرار بزارم که راجبش صحبت کنیم
ا/ت: میکاپتون تموم شد
تهیونگ: شمارتو برام بنویس یا شمارمو میدم خودت زنگ بزن
تهیونگ شمارشو نوشت و از اتاق خارج شد و ا/ت شماره تهیونگو برداشت و پالتوشو پوشید و از اتاق رفت بیرون و تاکسی گرفت که بره ولی یه مغازه توجه رو جلب کرد رفت توی مغازه داشت وسوسه میشد که از مغازه خرید کنه ولی توی مغزش هی تکرار میشد"دختر به خودت بیا تو با این وضعت باید پولاتو جمع کنی نه همشو خرج کنی" برای همین از مغازه اومد بیرون.
................................................................
حداقل یه یاد آوری به من میکردید انقدر درگیر بودم نزدیک بود کلا شما ها رو یادم بره😂
تهیونگ پسر پولدار ترین خانواده کره و محبوب ترین مدل اینستا بود. هر روز باید توی چند تا مصاحبه و شو حضور پیدا میکرد وقتی دخترا میدیدنش سریع دورش جمع میشدن تا بتوانن باهاش عکس بگیرند
ا/ت دختری ساکت که عاشق برادر تهیونگ بود ولی نمیتوانست بهش بگه چون میترسید بخاطر اختلاف طبقاتی ردش کنه
یک روز ا/ت به عنوان میکاپ آرتیست توی یکی از شو های تهیونگ حضور پیدا میکنه وقتی تهیونگ وارد اتاق میشه و ا/ت رو میبینه ازش خوشش میاد وقتی میشینه روی صندلی میخواد با ا/ت صحبت کنه
تهیونگ: اسمت چیه؟
ا/ت :من ا/ت هستم میکاپ آرتیست امروز شما
تهیونگ :انقدر با من رسمی صحبت نکن
ا/ت :آدم باید با بزرگترش و رئیسش به صورت رسمی صحبت کنه
تهیونگ :حالا ولش تو با این صورت زیبات چرا مدل نمیشی
ا/ت :چون تا الان کسی بهم پیشنهادشو نداده
تهیونگ: شمارتو بده تا یه قرار بزارم که راجبش صحبت کنیم
ا/ت: میکاپتون تموم شد
تهیونگ: شمارتو برام بنویس یا شمارمو میدم خودت زنگ بزن
تهیونگ شمارشو نوشت و از اتاق خارج شد و ا/ت شماره تهیونگو برداشت و پالتوشو پوشید و از اتاق رفت بیرون و تاکسی گرفت که بره ولی یه مغازه توجه رو جلب کرد رفت توی مغازه داشت وسوسه میشد که از مغازه خرید کنه ولی توی مغزش هی تکرار میشد"دختر به خودت بیا تو با این وضعت باید پولاتو جمع کنی نه همشو خرج کنی" برای همین از مغازه اومد بیرون.
................................................................
حداقل یه یاد آوری به من میکردید انقدر درگیر بودم نزدیک بود کلا شما ها رو یادم بره😂
۱۰.۳k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.