((تو ی سادیسمی!))
((تو ی سادیسمی!))
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝐭𝐡𝐞 𝐥𝐚𝐬𝐭
شب
ا.ت
سره میزه شام بودیم.. دو یون تو بغلم نشسته بود و داشتم بهش کم کم غذا میدادم.. یهو حالم بد شد.. دو یون و رو صندلی کناری گذاشتم و رفتم توالت بالا اوردم بعدش صورتم و شستم و رفتم پایین..
جانگ کوک: ا.ت.. خوبی قشنگم ؟ چیشد ؟
ا.ت: خوبم.. بشین غذاتو بخور
سرم گیج رفت نزدیک بود بیوفتم که جانگ کوک براید استایل بغلم کرد..
جانگ کوک: اینطوری نمیشه باید بریم بیمارستان
بیمارستان
دکتر: خب.. جواب آزمایش تون هم اومد.. (لبخند)
جانگ کوک: چیشده ؟ (نگران)
ا.ت: (نگران)
دکتر: تبریک میگم همسر تون حاملن (لبخند)
جانگ کوک: ه..ها ؟؟ (تعجب)
ا.ت: جیــــــــــغ من حاملــــــــــم ؟؟ (خوشحال) بچه دارم ؟؟
دکتر: بله
راوی
بعد از کلی بغل و بوس بوس ا.ت و کوک رفتن خونه (راستی یادم رفت بگم دو یون هم همراه شون رفته بود بیمارستان)
۹ ماه بعد.........
دا یون: جیـــــــــــــــــغ
ا.ت: جانگ کوک چیکار میکنی ؟
جانگ کوک: میخوام بوسش کنم خب
ا.ت: باشه بعدا الان برو بیرون میخوام بهش شیر بدم (تو اتاق هستن)
جانگ کوک: چرا من باید برم بیرون ؟ منم شیر میخوام
ا.ت: کوک بسه دیگه از دیشب تاحالا ی قطره هم برای دا یون نزاشتی
جانگ کوک: نمیخوامـــــــــــــــــ شیر میخوامـــــــــــــــــ
و خلاصه ا.ت به هردوشون شیر داد و پایان:)
فیک بعدی از کی باشه ؟
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝐭𝐡𝐞 𝐥𝐚𝐬𝐭
شب
ا.ت
سره میزه شام بودیم.. دو یون تو بغلم نشسته بود و داشتم بهش کم کم غذا میدادم.. یهو حالم بد شد.. دو یون و رو صندلی کناری گذاشتم و رفتم توالت بالا اوردم بعدش صورتم و شستم و رفتم پایین..
جانگ کوک: ا.ت.. خوبی قشنگم ؟ چیشد ؟
ا.ت: خوبم.. بشین غذاتو بخور
سرم گیج رفت نزدیک بود بیوفتم که جانگ کوک براید استایل بغلم کرد..
جانگ کوک: اینطوری نمیشه باید بریم بیمارستان
بیمارستان
دکتر: خب.. جواب آزمایش تون هم اومد.. (لبخند)
جانگ کوک: چیشده ؟ (نگران)
ا.ت: (نگران)
دکتر: تبریک میگم همسر تون حاملن (لبخند)
جانگ کوک: ه..ها ؟؟ (تعجب)
ا.ت: جیــــــــــغ من حاملــــــــــم ؟؟ (خوشحال) بچه دارم ؟؟
دکتر: بله
راوی
بعد از کلی بغل و بوس بوس ا.ت و کوک رفتن خونه (راستی یادم رفت بگم دو یون هم همراه شون رفته بود بیمارستان)
۹ ماه بعد.........
دا یون: جیـــــــــــــــــغ
ا.ت: جانگ کوک چیکار میکنی ؟
جانگ کوک: میخوام بوسش کنم خب
ا.ت: باشه بعدا الان برو بیرون میخوام بهش شیر بدم (تو اتاق هستن)
جانگ کوک: چرا من باید برم بیرون ؟ منم شیر میخوام
ا.ت: کوک بسه دیگه از دیشب تاحالا ی قطره هم برای دا یون نزاشتی
جانگ کوک: نمیخوامـــــــــــــــــ شیر میخوامـــــــــــــــــ
و خلاصه ا.ت به هردوشون شیر داد و پایان:)
فیک بعدی از کی باشه ؟
۹۸
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.