تک پارتی (وقتی عضو نهمی و سونگمین......)
#تک_پارتی
#فلیکس
#هیونجین
#استری_کیدز
خوب اینجا هم باز از این دو بزرگوار تک پارتی داریم البته با این تفاوت که اینجا فقط هیونجین به عنوان پارتنر شما حضور داره و فلیکس برادرتونه
روی مبل کنار فلیکس و هیونجین نشسته بودی و توی موبایلت میچرخیدی.
_ قرار نیست به من نگاهی کنی ؟
نگاه تو به هیونجین دادی
+ چیزی شده؟
پوفی میکشه
_ دارم بهت میگم فقط میخوای به اون موبایل لعنتیت توجه کنی ؟
لبخندی میزنی
+ نه حسودک من.....فقط دارم به عکسای خوشگلت نگاه میکنم
هیونجین میاد کنارت و به لبات زل میزنه
_ چرا باید به عکسای نگاه کنی وقتی خود واقعیم اینجام ؟
تو هم لبخندی تحویلش میدی و میری سمتش و میبوسیش
توی همین حین فلیکس بدبخت که روی مبل روبه روتون نشسته بود داشت صحنه های چندش و رمانتیکتون رو نگاه میکرد و توی ذهنش صلوات میفرستاد که با شنیدن صدای در هر سه تاتون به سمت در نگاه کردین.
سونگمین وارد خونه شده بود و لنگ لنگان راه میرفت و چشماش خمار بود
_ هی پسر ......تو دوباره مست کردی ؟
جوابی نداد و فقط تلو تلو به سمت ا.ت میومد
÷ آه......ا.ت......دلم برات....تنگ شده....ب....بود
از حرفش تعجب کردی که با قرار گرفتن یک دفعه ای لباش روی لبات تعجبت بیشتر شد که با کشیده شدن جسم سونگمین توسط هیونجین به خودت اومدی
_ داری چه غلطی میکنی هاااااا؟
هیونجین یقه ی سونگمین رو توی دستاش گرفته بود و با تمام عصبانیت این حرف رو توی صورتش کوبید
× هی مرد....ولش کرد
فلیکس به طرف هیونجین رفت و دستاشو گرفت تا بلکه هیونجین قفل دستاشو از یقه ی سونگمین باز کنه..... سونگمین هم که هنوز مست بود و توی یک عالم دیگه بود به سمت مبل رفت و خودش رو بهش تکیه داد
× هی.....آخه کی بهت میگه اینقدر مست کنی هااااا؟
× مثل اینکه اینیکه بوسیدیش خواهر منم بودااااا
هیونجین به سمت تو اومد و صورتت و قاب گرفت
_ خوبی ؟
آروم سرتو تکون دادی که هیونجین هم روی پیشونیت بوسه ای گذاشت
× هی.....شما دو تا......میشه این کار های چندش عاشقانتون رو توی اتاق انجام بدین ؟
هیونجین لبخندی زد
_ آخه....ممکنه به جاهای باریک برسه
× برام مهم نیست......فقط هر کاری میکنید جلوی من نکنید
و این باعث شد هم تو و هم هیونجین بزنید زیر خنده
#فلیکس
#هیونجین
#استری_کیدز
خوب اینجا هم باز از این دو بزرگوار تک پارتی داریم البته با این تفاوت که اینجا فقط هیونجین به عنوان پارتنر شما حضور داره و فلیکس برادرتونه
روی مبل کنار فلیکس و هیونجین نشسته بودی و توی موبایلت میچرخیدی.
_ قرار نیست به من نگاهی کنی ؟
نگاه تو به هیونجین دادی
+ چیزی شده؟
پوفی میکشه
_ دارم بهت میگم فقط میخوای به اون موبایل لعنتیت توجه کنی ؟
لبخندی میزنی
+ نه حسودک من.....فقط دارم به عکسای خوشگلت نگاه میکنم
هیونجین میاد کنارت و به لبات زل میزنه
_ چرا باید به عکسای نگاه کنی وقتی خود واقعیم اینجام ؟
تو هم لبخندی تحویلش میدی و میری سمتش و میبوسیش
توی همین حین فلیکس بدبخت که روی مبل روبه روتون نشسته بود داشت صحنه های چندش و رمانتیکتون رو نگاه میکرد و توی ذهنش صلوات میفرستاد که با شنیدن صدای در هر سه تاتون به سمت در نگاه کردین.
سونگمین وارد خونه شده بود و لنگ لنگان راه میرفت و چشماش خمار بود
_ هی پسر ......تو دوباره مست کردی ؟
جوابی نداد و فقط تلو تلو به سمت ا.ت میومد
÷ آه......ا.ت......دلم برات....تنگ شده....ب....بود
از حرفش تعجب کردی که با قرار گرفتن یک دفعه ای لباش روی لبات تعجبت بیشتر شد که با کشیده شدن جسم سونگمین توسط هیونجین به خودت اومدی
_ داری چه غلطی میکنی هاااااا؟
هیونجین یقه ی سونگمین رو توی دستاش گرفته بود و با تمام عصبانیت این حرف رو توی صورتش کوبید
× هی مرد....ولش کرد
فلیکس به طرف هیونجین رفت و دستاشو گرفت تا بلکه هیونجین قفل دستاشو از یقه ی سونگمین باز کنه..... سونگمین هم که هنوز مست بود و توی یک عالم دیگه بود به سمت مبل رفت و خودش رو بهش تکیه داد
× هی.....آخه کی بهت میگه اینقدر مست کنی هااااا؟
× مثل اینکه اینیکه بوسیدیش خواهر منم بودااااا
هیونجین به سمت تو اومد و صورتت و قاب گرفت
_ خوبی ؟
آروم سرتو تکون دادی که هیونجین هم روی پیشونیت بوسه ای گذاشت
× هی.....شما دو تا......میشه این کار های چندش عاشقانتون رو توی اتاق انجام بدین ؟
هیونجین لبخندی زد
_ آخه....ممکنه به جاهای باریک برسه
× برام مهم نیست......فقط هر کاری میکنید جلوی من نکنید
و این باعث شد هم تو و هم هیونجین بزنید زیر خنده
۲۷.۵k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.