شاید موقت...
این پست امکان داره موقت باشه...ی سری حرفا دارم باهاتون...دیشب نوشتمش ولی نشد که پستش کنم...هم اون موقع هم الان دارم اینا رو با ی بغض سنگینی پست میکنم...امیدوارم که درکم کنین:)
ببخشید که بیشتر وقتا مزاحمتون میشدم و با پیام دادنم اذیتتون میکردم...مطمئنم اون موقع هایی که بهتون پیام میدادم خودتون منتظر پیام ی نفر دیگه که اون از من براتون مهمتر بود بودین...بخاطر همین سعی میکنم سرم تو کار خودم باشه و مزاحم کسی نباشم...شاید فقط در حد ی پیام خیلی معمولی که فقط حالتونو بپرسه...وگرنه خیلی حرفا دارم که دوست دارم بزنم...ولی فقط وقت و نتتونو میگیرم...
ببخشید بابت ناراحت بودنم و گفتنام بهتون...خیلی وقتا شده ناخواسته از شدت پر بودن خودمو رو طرف خالی کردم درحالیکه نمیدونستم طرف هم احساس داره و از حرفام ناراحت میشه...ولی نه...دیگه تصمیم گرفتم همه چیو تو خودم نگه دارم...درست مث ی جعبه ی راز...نمیتونم ببینم وقتی طرف تازه حالش خوب شده من دوباره حالشو خراب کنم...فقط ی درخواست کوچیک ازتون دارم...اگه واقعا دوسم دارین و دوست داشتنتون از ته دله حال واقعیتونو بهم بگین...اگه بخاطر این میترسین که ناراحت بشم یهویی حالم بد شه...نه...لطفا اینکارو نکنین...اگه میخواین من بهتون اعتماد کنم و منم حال واقعیمو بگم اول از خودتون شروع کنین...من قبلا هم بهتون گفتم...از دروغ و تظاهر متنفرم...
دوستای قشنگم...خواستم بگم ببخشید بخاطر اینکه خیلی پوچم و نمیتونم هروقت حالتون بده بهتون کمک کنم بخاطر همین بهم دروغ میگین...من واقعا دوستون دارم...من فقط شنوندگیم خوبه و واقعا بلد نیستم دلداریتون بدم💔 ولی لطفا بهم دروغ نگین...بارها شده وقتی بهم دروغ گفتین اشکم در اومده و قلبم وقتی که به پوچی بیش از حدم فکر میکردم درد میگرفته و بغض کردم...من دوستون دارم...شما که نمیخواین من اینجوری شم؟...لطفا پنهون نکنین ازم...من میفهممتون بلاخره هرچی باشه بیشتر از همتون سختی کشیدم...لطفا اگه حالتون خوب نبود بیاین پیشم...من همیشه اینجام... :)
ببخشید که هروقت ناراحتین نیستم که بغلتون کنم و اشکاتونو پاک کنم...هروقت دارین به خودتون آسیب میزنین نمیتونم جلوتونو بگیرم و کاری کنم دیگه به خودتون آسیب نزنین...فقط تنها کاری که میتونم بکنم اینه که اگه خدای نکرده قصد رفتن داشتین منم بیام پشت سرتون...واقعا بهتون مخصوصا اون دونفر که خودشون میدونن چقدر وابستم...جوری که ی لحظم بدون فکر بهشون نمیگذره...اگه خدای نکرده بلایی سرتون بیاد هرکاری میکنم که بیام پیشتون هیچیم نمیتونه جلومو بگیره...
اوکی خیلی خیلی زر زر کردم🥲
اینا حرفایی بودن که واقعا نیاز داشتم بزنمشون...از ته دلم بودن...
ببخشید که بیشتر وقتا مزاحمتون میشدم و با پیام دادنم اذیتتون میکردم...مطمئنم اون موقع هایی که بهتون پیام میدادم خودتون منتظر پیام ی نفر دیگه که اون از من براتون مهمتر بود بودین...بخاطر همین سعی میکنم سرم تو کار خودم باشه و مزاحم کسی نباشم...شاید فقط در حد ی پیام خیلی معمولی که فقط حالتونو بپرسه...وگرنه خیلی حرفا دارم که دوست دارم بزنم...ولی فقط وقت و نتتونو میگیرم...
ببخشید بابت ناراحت بودنم و گفتنام بهتون...خیلی وقتا شده ناخواسته از شدت پر بودن خودمو رو طرف خالی کردم درحالیکه نمیدونستم طرف هم احساس داره و از حرفام ناراحت میشه...ولی نه...دیگه تصمیم گرفتم همه چیو تو خودم نگه دارم...درست مث ی جعبه ی راز...نمیتونم ببینم وقتی طرف تازه حالش خوب شده من دوباره حالشو خراب کنم...فقط ی درخواست کوچیک ازتون دارم...اگه واقعا دوسم دارین و دوست داشتنتون از ته دله حال واقعیتونو بهم بگین...اگه بخاطر این میترسین که ناراحت بشم یهویی حالم بد شه...نه...لطفا اینکارو نکنین...اگه میخواین من بهتون اعتماد کنم و منم حال واقعیمو بگم اول از خودتون شروع کنین...من قبلا هم بهتون گفتم...از دروغ و تظاهر متنفرم...
دوستای قشنگم...خواستم بگم ببخشید بخاطر اینکه خیلی پوچم و نمیتونم هروقت حالتون بده بهتون کمک کنم بخاطر همین بهم دروغ میگین...من واقعا دوستون دارم...من فقط شنوندگیم خوبه و واقعا بلد نیستم دلداریتون بدم💔 ولی لطفا بهم دروغ نگین...بارها شده وقتی بهم دروغ گفتین اشکم در اومده و قلبم وقتی که به پوچی بیش از حدم فکر میکردم درد میگرفته و بغض کردم...من دوستون دارم...شما که نمیخواین من اینجوری شم؟...لطفا پنهون نکنین ازم...من میفهممتون بلاخره هرچی باشه بیشتر از همتون سختی کشیدم...لطفا اگه حالتون خوب نبود بیاین پیشم...من همیشه اینجام... :)
ببخشید که هروقت ناراحتین نیستم که بغلتون کنم و اشکاتونو پاک کنم...هروقت دارین به خودتون آسیب میزنین نمیتونم جلوتونو بگیرم و کاری کنم دیگه به خودتون آسیب نزنین...فقط تنها کاری که میتونم بکنم اینه که اگه خدای نکرده قصد رفتن داشتین منم بیام پشت سرتون...واقعا بهتون مخصوصا اون دونفر که خودشون میدونن چقدر وابستم...جوری که ی لحظم بدون فکر بهشون نمیگذره...اگه خدای نکرده بلایی سرتون بیاد هرکاری میکنم که بیام پیشتون هیچیم نمیتونه جلومو بگیره...
اوکی خیلی خیلی زر زر کردم🥲
اینا حرفایی بودن که واقعا نیاز داشتم بزنمشون...از ته دلم بودن...
۴.۰k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.