سایه سیاه (F2) pt¹⁵
دایانا ؛ بلند شدم رفتم تو حموم دوش گرفتم سرم درد میکرد سریع دوش گرفتم لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون جیمین هنوز تو تخت بود صداش کردم
دایانا : جیمین ... بلند شو یه دوش بگیر لباساتو عوض کن بیا پایین
جیمین : باشه دایانا تو برو منم میام
جیمین ؛ دایانا رفت و منم رفتم یه دوش گرفتم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین همه سر میز نشسته بودن منم رفتم کنار دایانا نشستم
جیمین : صبحتون بخیر
م.جیمین : صبح توام بخیر پسرم خوب خوابیدی ؟
جیمین ؛ نگاهی به دایانا که تو فکر بود انداختم و گفتم. : اره خوب. خوابیدم
دایانا ؛ ذهنم درگیر بود نمیدونستم چیکار کنم حوصله نداشتم کسل بودم دیشب نتونستم خوب بخوابم بد تر از همه جیمینم اذیت کردم با خودم کلنجار میرفتم که ..
پ.جیمین : دایانا ... دخترم حالت خوبه ؟
دایانا : بله... خوبم ممنون
م.جیمین : چرا هیچی نمیخوری عزیزم
دایانا : ببخشید زیاد اشتها ندارم
جیمین : سردردت بهتر شد ؟
دایانا : اره الان بهترم
م.جیمین : یکم استراحت کن دخترم
دایانا : چشم حتما
پ.جیمین : جیمین هر وقت تونستی بیا اتاقم کارت دارم
جیمین : چشم پدر
دایانا ؛ بعد از اینکه صبحونه خوردم رفتم تو اتاقمون جیمینم رفت اتاق پدرش ، روی تخت دراز کشیدم اینقدر گیج بودم که وقتی چشمامو بستم خوابم برد
جیمین ؛. دایانا رفت تو اتاق منم رفتم پیش پدرم در زدم و رفتم داخل روی صندلی جلوی میز کار پدرم نشستم
جیمین : با من کار داشتین
پ.جیمین : اره پسرم میخواستم باهات حرف بزنم
جیمین :گوش میکنم پدر بگین
پ.جیمین : منو دایانا دیشب باهم صحبت کردیم و من به اسرار دایانا قبول کردم که این عملیاتو انجام بدین ، جیمین میدونی ریسک خیلی زیادی میکنیم پس اگه بخوای میتونی فراموشش کنی
جیمین : نه پدر من هفت ساله منتظر همچین روزی هستم مطمئن باش که نمیزارم جی کانگ زنده بمونه خودم میکشمش
پ.جیمین : اروم باش پسرم ، قبوله من همه جوره حمایتتون میکنم و کنارتونم
جیمین : ممنونم پدر
پ.جیمین : ولی جیمین ما فقط دو هفته وقت داریم بعد دو هفته جی کانگ میره ژاپن
جیمین : باشه پدر ما سعی میکنیم سریع دست به کار شیم اطلاعات جدید و بروز محل اقامت و گروهش رو میخوام
پ.جیمین : سعی میکنم سریع بهت خبرشو بدم
جیمین : باشه پس میبینمتون
پ.جیمین : مواظب دایانا باش ، به نظر نمیاد حالش خوب باشه
جیمین : اره حالش خوب نیست ، بعد از اینکه از دست مونیکا ازاد شدیم هر شب کابوس میبینه
پ.جیمین : تنهاش نزار همیشه کنارش باش کاری کن حس امنیت کنه باعث میشه حالش بهتر شه پسرم
جیمین : چشم پدر سعیمو میکنم
جیمین ؛ از اتاق اومدم بیرون که گوشیم زنگ خوردم دیدم جیهوپه ...
شرط : ۴۰ Like
شرطا برسونید چند تا پارت رایگان میزارم 😂✨❤️
دایانا : جیمین ... بلند شو یه دوش بگیر لباساتو عوض کن بیا پایین
جیمین : باشه دایانا تو برو منم میام
جیمین ؛ دایانا رفت و منم رفتم یه دوش گرفتم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین همه سر میز نشسته بودن منم رفتم کنار دایانا نشستم
جیمین : صبحتون بخیر
م.جیمین : صبح توام بخیر پسرم خوب خوابیدی ؟
جیمین ؛ نگاهی به دایانا که تو فکر بود انداختم و گفتم. : اره خوب. خوابیدم
دایانا ؛ ذهنم درگیر بود نمیدونستم چیکار کنم حوصله نداشتم کسل بودم دیشب نتونستم خوب بخوابم بد تر از همه جیمینم اذیت کردم با خودم کلنجار میرفتم که ..
پ.جیمین : دایانا ... دخترم حالت خوبه ؟
دایانا : بله... خوبم ممنون
م.جیمین : چرا هیچی نمیخوری عزیزم
دایانا : ببخشید زیاد اشتها ندارم
جیمین : سردردت بهتر شد ؟
دایانا : اره الان بهترم
م.جیمین : یکم استراحت کن دخترم
دایانا : چشم حتما
پ.جیمین : جیمین هر وقت تونستی بیا اتاقم کارت دارم
جیمین : چشم پدر
دایانا ؛ بعد از اینکه صبحونه خوردم رفتم تو اتاقمون جیمینم رفت اتاق پدرش ، روی تخت دراز کشیدم اینقدر گیج بودم که وقتی چشمامو بستم خوابم برد
جیمین ؛. دایانا رفت تو اتاق منم رفتم پیش پدرم در زدم و رفتم داخل روی صندلی جلوی میز کار پدرم نشستم
جیمین : با من کار داشتین
پ.جیمین : اره پسرم میخواستم باهات حرف بزنم
جیمین :گوش میکنم پدر بگین
پ.جیمین : منو دایانا دیشب باهم صحبت کردیم و من به اسرار دایانا قبول کردم که این عملیاتو انجام بدین ، جیمین میدونی ریسک خیلی زیادی میکنیم پس اگه بخوای میتونی فراموشش کنی
جیمین : نه پدر من هفت ساله منتظر همچین روزی هستم مطمئن باش که نمیزارم جی کانگ زنده بمونه خودم میکشمش
پ.جیمین : اروم باش پسرم ، قبوله من همه جوره حمایتتون میکنم و کنارتونم
جیمین : ممنونم پدر
پ.جیمین : ولی جیمین ما فقط دو هفته وقت داریم بعد دو هفته جی کانگ میره ژاپن
جیمین : باشه پدر ما سعی میکنیم سریع دست به کار شیم اطلاعات جدید و بروز محل اقامت و گروهش رو میخوام
پ.جیمین : سعی میکنم سریع بهت خبرشو بدم
جیمین : باشه پس میبینمتون
پ.جیمین : مواظب دایانا باش ، به نظر نمیاد حالش خوب باشه
جیمین : اره حالش خوب نیست ، بعد از اینکه از دست مونیکا ازاد شدیم هر شب کابوس میبینه
پ.جیمین : تنهاش نزار همیشه کنارش باش کاری کن حس امنیت کنه باعث میشه حالش بهتر شه پسرم
جیمین : چشم پدر سعیمو میکنم
جیمین ؛ از اتاق اومدم بیرون که گوشیم زنگ خوردم دیدم جیهوپه ...
شرط : ۴۰ Like
شرطا برسونید چند تا پارت رایگان میزارم 😂✨❤️
۸۶.۵k
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.