بقیه ی ۲۵
بقیه ی ۲۵
جیمین ویو
تا یادم اومد رفتم پیش کوک ازش پرسیدم کجاست کوک گفت نمیدونم همین چند دقیقه پیش اینجا بود اوووم اها
رفته اتاق شوگا رو تمیز کنه اره.
گفتم باشه .
رفتم اتاق شوگا در حال تمیز کردن کمد پیداش کردم که داشت چند تا از وسیله های شوگا رو هم میدزدید رفتم مچش رو محکم گرفتم گفتم هی داری چیکار میکنی؟؟
سریع تعظیم کردن منم زدم محکم توسرش گفتم دنبال من بیا .
رفتم همون زیر زمینی که راشل رو اونجا نگه داشته بودم بادیگارد ها نشودنش رو صندلی گفتم لختش کنین.
یه بادیگارد گفت چی؟
زدم زیر گوشش گفتم اگه میخواستم بهش تجاوز کنم نمیگفتم شما ها لختش کنین فهمیدی من اونقدرها هم عوضی نیستم .
لختش که کردن ((تا لباس زیر ها فکر های بد به ذهنتون نرسه ))گفتم این خون هایی که روی زمین میبینی متل دوست عزیزت راشل هست .
با وحشت به کف زمین نگاه کرد و گفت ارباب منو ول کنید بامن چیکار دارین ؟
گفتم مگه تو الی نیستی ؟
گفت چرا هستم
گفتم پس کتی رو بهم نشون بده .((ازون نگاه های خفن که دستشون تو جیبشونه 😏))
گفت ک ک کتی کیه ؟
گفتم اگه بیرون نیاریش خودم میارمش بیرون دختر!
گفت چ چ چی؟
گفتم دیگه وقتت تموم شد .
رفتم از رو میزی که برام اوورده بودن یه چاقو برداشتم گفتم میدونی من شکنجه کردن رو از یه روح یاد گرفتم و خب اونم ازین کار خوشش میومد اون بهم یاد داد که میتونم روی شکم مثل کاغذ نقاشی بکشم باورت میشه!؟
گفت چ چ چ چیمیگین؟
گفتم زود باش!
گفت چی میگین کتی کیه ینی چیکه از یه روح یاد گرفتین ؟
گفتم خیلی مقاومت میکنی خوشم نمیاد ازین ادما که فکر میکنن اگه خودشون رو به اون راه بزنن وضعیت بهتر میشه .
گفت چ چ چی ؟
گفتم چی به جمالت من که خنگ نیستم تو تنها کسی هستی که تو این کاخ اسمت الیه حالا که کتی رو نشون نمیدی بگو چطوری از کاخ شوگا اومدی اینجا ؟
گفت من از اول تو کاخ ارباب جئون کار میکردم .
چاقورو محکم گرفتم و شروع کردم به خط خطی کردن شکمش .
گفت ا ا ارباب چ چ چیکار میکنین؟؟؟ اخخخخخ
گفتم بگو دیگه اه حالم بهم خورد حد اقل بگو یه کتی ای وجود داره که خیالم راحت بشه اه .((جیمین در حال عصبانی شدن و کنترل خودشو و قدرتشو از دست دادن ))
گفت ب ب باشه میگم !
گفتم امروز همه زود تسلیم میشن!
گفت اگه کتی رو نشونت بدم پشیمون میشی جیمین .
گفتم چیمیگی کدوم خری بهت اجازه داده منو به اسم صدا کنی ؟؟؟
گفت ولی پشیمون میشی ولی پشیمون میشی
همینطوری تکرار میکرد کم کم بدنش تغییر کرد بعد چند ثانیه تبدیل به یه دختر دیگه شد!
گفتم پس کتی تویی ؟!!!
گفت تو کی هستی ....... چییی چرا منو بستین ؟؟
گفتم هه؟ چیمیگی ؟
گفت میگم چرا منو بستین ؟ تو جیمین نیستی ؟ میشه به شوگا بگی بیاد ؟
گفتم ....
جیمین ویو
تا یادم اومد رفتم پیش کوک ازش پرسیدم کجاست کوک گفت نمیدونم همین چند دقیقه پیش اینجا بود اوووم اها
رفته اتاق شوگا رو تمیز کنه اره.
گفتم باشه .
رفتم اتاق شوگا در حال تمیز کردن کمد پیداش کردم که داشت چند تا از وسیله های شوگا رو هم میدزدید رفتم مچش رو محکم گرفتم گفتم هی داری چیکار میکنی؟؟
سریع تعظیم کردن منم زدم محکم توسرش گفتم دنبال من بیا .
رفتم همون زیر زمینی که راشل رو اونجا نگه داشته بودم بادیگارد ها نشودنش رو صندلی گفتم لختش کنین.
یه بادیگارد گفت چی؟
زدم زیر گوشش گفتم اگه میخواستم بهش تجاوز کنم نمیگفتم شما ها لختش کنین فهمیدی من اونقدرها هم عوضی نیستم .
لختش که کردن ((تا لباس زیر ها فکر های بد به ذهنتون نرسه ))گفتم این خون هایی که روی زمین میبینی متل دوست عزیزت راشل هست .
با وحشت به کف زمین نگاه کرد و گفت ارباب منو ول کنید بامن چیکار دارین ؟
گفتم مگه تو الی نیستی ؟
گفت چرا هستم
گفتم پس کتی رو بهم نشون بده .((ازون نگاه های خفن که دستشون تو جیبشونه 😏))
گفت ک ک کتی کیه ؟
گفتم اگه بیرون نیاریش خودم میارمش بیرون دختر!
گفت چ چ چی؟
گفتم دیگه وقتت تموم شد .
رفتم از رو میزی که برام اوورده بودن یه چاقو برداشتم گفتم میدونی من شکنجه کردن رو از یه روح یاد گرفتم و خب اونم ازین کار خوشش میومد اون بهم یاد داد که میتونم روی شکم مثل کاغذ نقاشی بکشم باورت میشه!؟
گفت چ چ چ چیمیگین؟
گفتم زود باش!
گفت چی میگین کتی کیه ینی چیکه از یه روح یاد گرفتین ؟
گفتم خیلی مقاومت میکنی خوشم نمیاد ازین ادما که فکر میکنن اگه خودشون رو به اون راه بزنن وضعیت بهتر میشه .
گفت چ چ چی ؟
گفتم چی به جمالت من که خنگ نیستم تو تنها کسی هستی که تو این کاخ اسمت الیه حالا که کتی رو نشون نمیدی بگو چطوری از کاخ شوگا اومدی اینجا ؟
گفت من از اول تو کاخ ارباب جئون کار میکردم .
چاقورو محکم گرفتم و شروع کردم به خط خطی کردن شکمش .
گفت ا ا ارباب چ چ چیکار میکنین؟؟؟ اخخخخخ
گفتم بگو دیگه اه حالم بهم خورد حد اقل بگو یه کتی ای وجود داره که خیالم راحت بشه اه .((جیمین در حال عصبانی شدن و کنترل خودشو و قدرتشو از دست دادن ))
گفت ب ب باشه میگم !
گفتم امروز همه زود تسلیم میشن!
گفت اگه کتی رو نشونت بدم پشیمون میشی جیمین .
گفتم چیمیگی کدوم خری بهت اجازه داده منو به اسم صدا کنی ؟؟؟
گفت ولی پشیمون میشی ولی پشیمون میشی
همینطوری تکرار میکرد کم کم بدنش تغییر کرد بعد چند ثانیه تبدیل به یه دختر دیگه شد!
گفتم پس کتی تویی ؟!!!
گفت تو کی هستی ....... چییی چرا منو بستین ؟؟
گفتم هه؟ چیمیگی ؟
گفت میگم چرا منو بستین ؟ تو جیمین نیستی ؟ میشه به شوگا بگی بیاد ؟
گفتم ....
۴.۵k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.