پارت ۲۳ : Black Woolf....
صبح روز بعد
اعازی برای این جفت شیطون و تضاد بود یکی عاشق یکی فراری
جونگ کوک تمام مدت سر کلاس ساکت بود و داشت به آینده با تهیونگ فکر میکرد
لعان زمان ناهار بود با پسرا رفتن سالن غذاخوری جونگ کوک تماما مدت با غذاش،بازی میکرد و پسرا هم متوجه شدن واسه همین قرار شد بعد از دانشگاه برن مجتمع تا خرید کننن جونگ کوکم بی میل بود ولی برای اینکه پسرا رو ناراحت نکنه قبول کرد
خلاصه رفتن مجتمه و اونجا چیزی که نطر هر سه تاشون جلب کرد کفش استیک بود ۹ونگ کوک عاشق کفش اسکیت بود ولی هروقت به مادرش میگفت اولیویا میگفت نه چون ممکنه آسیب ببینه
خلاصه رفتن خریدن
باورتون نمیشه ولی جونگ کوک یه کفش اسکیت هویجی برداشت
خلاصه خریدن و هرکسی رفت عمارت خودش
جونگ کوکم سریع رفت خونه و میخواست روی حیاط بزرگ عمارت اسکیت سواری کنه البته بلد نبود ولی به امتحانش میرزید خلاصه رفت یه تیشرت و شلوارک گشاد سفید که روش هویج داشت پوشید روتین شو انجام داد و بعد زانو بند و اینارو هم پوشید و کلاهم گذاشتن و کفشارو برداشت و رفت روی حیاط پوشید
کاملا روش تسلط داشت و ناگهان هرکاری کرد دید نمیتونه سرعتشون کنترل کنه واسه همین سرعتش از دستش خارج شد و کفش همینطور داشت جلوتر میفرت و جونگ کوکم به جای نگه داشت پایه ترمز عقب کفشش از ترس خم شد که این کا رو بد تر کرد و ناگهان در حین رفتن رفت توی بغل نرمی
بله تهیونگ اومد داخل سریع جونگ کوک میخوره بهش و تهیونگم بعلش میکنه
تهیونگ : د آخه جوجه تو که نمیتونی و بلد نیستی چرا کفش اسکیت میخری و امتحانش میکنی اگه من نبودم ممکن بود یه بلایی سرت بیا.
جو کوک : العان خونه سالمم و همونجا روی زمین نشست و کفشارو دراورد و بغلشون گرفت و رفت داخل عمارت
تهیونگ خندش گرفته بود
اعازی برای این جفت شیطون و تضاد بود یکی عاشق یکی فراری
جونگ کوک تمام مدت سر کلاس ساکت بود و داشت به آینده با تهیونگ فکر میکرد
لعان زمان ناهار بود با پسرا رفتن سالن غذاخوری جونگ کوک تماما مدت با غذاش،بازی میکرد و پسرا هم متوجه شدن واسه همین قرار شد بعد از دانشگاه برن مجتمع تا خرید کننن جونگ کوکم بی میل بود ولی برای اینکه پسرا رو ناراحت نکنه قبول کرد
خلاصه رفتن مجتمه و اونجا چیزی که نطر هر سه تاشون جلب کرد کفش استیک بود ۹ونگ کوک عاشق کفش اسکیت بود ولی هروقت به مادرش میگفت اولیویا میگفت نه چون ممکنه آسیب ببینه
خلاصه رفتن خریدن
باورتون نمیشه ولی جونگ کوک یه کفش اسکیت هویجی برداشت
خلاصه خریدن و هرکسی رفت عمارت خودش
جونگ کوکم سریع رفت خونه و میخواست روی حیاط بزرگ عمارت اسکیت سواری کنه البته بلد نبود ولی به امتحانش میرزید خلاصه رفت یه تیشرت و شلوارک گشاد سفید که روش هویج داشت پوشید روتین شو انجام داد و بعد زانو بند و اینارو هم پوشید و کلاهم گذاشتن و کفشارو برداشت و رفت روی حیاط پوشید
کاملا روش تسلط داشت و ناگهان هرکاری کرد دید نمیتونه سرعتشون کنترل کنه واسه همین سرعتش از دستش خارج شد و کفش همینطور داشت جلوتر میفرت و جونگ کوکم به جای نگه داشت پایه ترمز عقب کفشش از ترس خم شد که این کا رو بد تر کرد و ناگهان در حین رفتن رفت توی بغل نرمی
بله تهیونگ اومد داخل سریع جونگ کوک میخوره بهش و تهیونگم بعلش میکنه
تهیونگ : د آخه جوجه تو که نمیتونی و بلد نیستی چرا کفش اسکیت میخری و امتحانش میکنی اگه من نبودم ممکن بود یه بلایی سرت بیا.
جو کوک : العان خونه سالمم و همونجا روی زمین نشست و کفشارو دراورد و بغلشون گرفت و رفت داخل عمارت
تهیونگ خندش گرفته بود
۷.۰k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.