ولاگگ 4💞🍭
ولاگه داستانه شب 🌚
یونجی: دیشب وقتی داشتیم تو راهرو هتل قدم میزدیم
لئو: که یه دفعه همه ی برقای راهرو خاموش شدن
یونجی: یه جورایی ترسناک شده بود ولی بازم اهمیت ندادیم، تا اینکه دره یکی از اتاقا باز شد😐
لئو: من به یونجی گفتم احساس بدی دارم بیا بریم
یونجی: کتی شی چرا انقد میترسی
لئو: اگه واقعا نمیترسی برو تو اون اتاق خالیه که درش باز شده
یونجی: اوکی میرم ( وای غلط کردم 😅)
لئو: وقتی یونجی شی رفت توی اتاق دره اتاق قفل شد، یونجی شی واقعا ترسیده بود، همش تلاش میکردم درو باز کنم ولی باز نمیشد
یونجی: تا اینکه روی دیوار به فرانسوی نوشته بود از جاذبه گردشگری مون چقد خوشتون اومد؟
لئو: بله، یه دفعه کلی چراغ رنگارنگ و فشفشه و اینا روشن شد
یونجی:نگو همه ی این کارا یه چالش بوده
لئو: کارمندای هتل گفتن چون توی این هتل فیلم ترسناکای زیادی ساخته شده ما اینکارو برای مشتری های خارجی انجام میدیم
یونجی: بعله دیگه بعد از این ماهم برگشتیم تو اتاقمون و خوابیدیم 💓🐰
اسلاید دوم عکس راهرو وقتی برقا روشن بود 💮
اسلاید سوم وقتی برقای راهرو خاموش شد 🌺
یونجی: دیشب وقتی داشتیم تو راهرو هتل قدم میزدیم
لئو: که یه دفعه همه ی برقای راهرو خاموش شدن
یونجی: یه جورایی ترسناک شده بود ولی بازم اهمیت ندادیم، تا اینکه دره یکی از اتاقا باز شد😐
لئو: من به یونجی گفتم احساس بدی دارم بیا بریم
یونجی: کتی شی چرا انقد میترسی
لئو: اگه واقعا نمیترسی برو تو اون اتاق خالیه که درش باز شده
یونجی: اوکی میرم ( وای غلط کردم 😅)
لئو: وقتی یونجی شی رفت توی اتاق دره اتاق قفل شد، یونجی شی واقعا ترسیده بود، همش تلاش میکردم درو باز کنم ولی باز نمیشد
یونجی: تا اینکه روی دیوار به فرانسوی نوشته بود از جاذبه گردشگری مون چقد خوشتون اومد؟
لئو: بله، یه دفعه کلی چراغ رنگارنگ و فشفشه و اینا روشن شد
یونجی:نگو همه ی این کارا یه چالش بوده
لئو: کارمندای هتل گفتن چون توی این هتل فیلم ترسناکای زیادی ساخته شده ما اینکارو برای مشتری های خارجی انجام میدیم
یونجی: بعله دیگه بعد از این ماهم برگشتیم تو اتاقمون و خوابیدیم 💓🐰
اسلاید دوم عکس راهرو وقتی برقا روشن بود 💮
اسلاید سوم وقتی برقای راهرو خاموش شد 🌺
۲.۴k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.