love shot (p13)
میسو : عه عه عه پس فهمیدی کیم؟
لیا : آره یه عوضی
میسو: میخوای بمیری؟
لیا : چه گوهی میخوای بخوری
میسو دستشو بلند کرد تا محکم بکوبه تو دهن لیا که یهو یون وو اومد و دست میسو رو گرفت
یون وو: دستت بهش بخوره آخرین باریه که دستت تکون میخوره
میسو :تو دیگه چ خری ای؟
یون وو: دوس پسرش مشکلیه؟
جی نا: برگام
یونا: واووو
یوجون: عوضیا کی میخواستن به ما بگن؟
ته مو: یه روز قبل ازدواجشون هعییی
لیا : یون وو
یون وو: حالا گرفتی؟ پس گم شو
ا.ت ویو :
یهو یه پسره اومد و دست یون وو رو گرفت منم دوست پسر ایشونم دستتو ازش بکش اون ته این بود
از بقل یونگی در اومدم رفتم پیش ته این
ا.ت: مردتیکه لاشی همین الان گورتو گم میکنی یا کاری میکنم که امروزو یادت نره...هوم؟
ته این: آخی حسودی کرده سینگل بیچاره
ا.ت: خفه شو
ته این: نشم چه قلطی میکنی ها ؟ها؟ ها؟
ته این اومد طرفم هولم داد رو زمین و یه لگد زد تو پام
ته این :ها؟
لگد بعدی رو محکم زد تو شکمم
ته این : بگو میشنویم؟؟؟
ا.ت : عایییی
یونگی: هویی مردتیکه حرومی
اومد سمت ته این پاشو بلد کرد و با لگد محکم زد تو صورتش پرتش کرد رو یه زمین و هی بهش مشت میزد
ا.ت : ایییی
لیا : ا.ت خوبی؟ ا.تتتتت
ا.ت : آره اییییی
یونا : میخوای بریم دکتر؟
ا.ت : نه لیا میشه کمک کنی بلد شم؟
لیا : دستتو بده بهم
یونگی : مردتیکه عوضی باید خاکت میکردن برو دعا کن الان زنده ای یه بار دیگه برای ا.ت دردسر درست کنی من میدونم تو
لیا: یونگی بیا کمکم کن ا.ت رو بلند کنم
یونگی: اومدم
بچها بلندم کردن
یونگی : میتونی راه بری؟
ا.ت : آره اییی
یونگی : اینطوره نمیشه بیا رو کولم
ا.ت: ولی آخه...
یونگی : حرف نزن بیا
رفتم رو کولش یونگی پاهامو گرفت
یونگی : بریم ، ریچارد ممنون از مهمونی افتضاحت
یونگی منو برد گذاشت روی صندلی جلو ماشین و به بقیه اشاره کرد بیان سوار ماشین بشن
اینم از این پارت💕🫡
لیا : آره یه عوضی
میسو: میخوای بمیری؟
لیا : چه گوهی میخوای بخوری
میسو دستشو بلند کرد تا محکم بکوبه تو دهن لیا که یهو یون وو اومد و دست میسو رو گرفت
یون وو: دستت بهش بخوره آخرین باریه که دستت تکون میخوره
میسو :تو دیگه چ خری ای؟
یون وو: دوس پسرش مشکلیه؟
جی نا: برگام
یونا: واووو
یوجون: عوضیا کی میخواستن به ما بگن؟
ته مو: یه روز قبل ازدواجشون هعییی
لیا : یون وو
یون وو: حالا گرفتی؟ پس گم شو
ا.ت ویو :
یهو یه پسره اومد و دست یون وو رو گرفت منم دوست پسر ایشونم دستتو ازش بکش اون ته این بود
از بقل یونگی در اومدم رفتم پیش ته این
ا.ت: مردتیکه لاشی همین الان گورتو گم میکنی یا کاری میکنم که امروزو یادت نره...هوم؟
ته این: آخی حسودی کرده سینگل بیچاره
ا.ت: خفه شو
ته این: نشم چه قلطی میکنی ها ؟ها؟ ها؟
ته این اومد طرفم هولم داد رو زمین و یه لگد زد تو پام
ته این :ها؟
لگد بعدی رو محکم زد تو شکمم
ته این : بگو میشنویم؟؟؟
ا.ت : عایییی
یونگی: هویی مردتیکه حرومی
اومد سمت ته این پاشو بلد کرد و با لگد محکم زد تو صورتش پرتش کرد رو یه زمین و هی بهش مشت میزد
ا.ت : ایییی
لیا : ا.ت خوبی؟ ا.تتتتت
ا.ت : آره اییییی
یونا : میخوای بریم دکتر؟
ا.ت : نه لیا میشه کمک کنی بلد شم؟
لیا : دستتو بده بهم
یونگی : مردتیکه عوضی باید خاکت میکردن برو دعا کن الان زنده ای یه بار دیگه برای ا.ت دردسر درست کنی من میدونم تو
لیا: یونگی بیا کمکم کن ا.ت رو بلند کنم
یونگی: اومدم
بچها بلندم کردن
یونگی : میتونی راه بری؟
ا.ت : آره اییی
یونگی : اینطوره نمیشه بیا رو کولم
ا.ت: ولی آخه...
یونگی : حرف نزن بیا
رفتم رو کولش یونگی پاهامو گرفت
یونگی : بریم ، ریچارد ممنون از مهمونی افتضاحت
یونگی منو برد گذاشت روی صندلی جلو ماشین و به بقیه اشاره کرد بیان سوار ماشین بشن
اینم از این پارت💕🫡
۶.۹k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.