پارت 25
پارت 25
وای خدا چه هم بغل کردن اخه برادر من چند روز هم دیدین شما هی یه چند تا عکس گرفتم از شون رفتم طبقه پایین که رایان رو مبل نشسته بود
رایان: تو اینجا چیکار می کنی
من: اومدن خونه داداشم باید از تو اجازه بگیرم
یه قهوه ریختم برای خودم می خوردم اونم نگام می کرد که گوشیم زنگ خورد
من: جانم
حسین: میام دنبالتون یه چیز مهم بهت نشون بدم تا بفهمی کی پشت این کاراست
من: متما
حسین: من بهت دروغ گفتم
من: تو اون خونه نیستیم ادرس برات می فرستم بیا
حسین: رویا کجاست
من: بغل شوهرش
حسین: وات
من: با رامتین ازدواج کرد
یهو رایان سلفه کرد
حسین: پشمام ادرس بده
من: بای
رایان: اینا کی
ادرس فرستادم
بعد یک ساعت سکوت حسین اومد در باز کردم اومد تو
تا منو دید بغلم کرد
من: چی شده
حسین: بمیرم برات چقدر تو
داشت گریه می کرد
همون موقعه رامتین و رویا اومدن پایین
رویا دوید
رویا: چته داداشی
من: مدارک
رویا: پیدا کردی
حسین: متما بعد این ممکن
من: بدههه
رامتین: چی شده چه خبره اینجا
مدارک از شون گرفتم رفتم تو اتاق درم قفل کردم
شروع کردم
رمان از زبان رویا@@$%^&
درو قفل کرده
رامتین و رایان هی راه می رفتن
نشستم زیر پای حسین
من: داداشی به منم بگو دیگه چی شده
حسین: همه کار منصور عادل
من: منصور عادل کیه
حسین: کسی که پدر و مادر فرشته کشت
رایان: چی می گی تو
حسین: منصور عادل میشه رفیق پدر فرشته این دوتا هر دو عاشق لیلی میشن مادر فرشته اما وقتی پدر فرشته با لیلی ازدواج می کنه منصور دیونه میشه و یه روز فرشته و لیلی می دزده و پدر فرشته می کشه لیلی بعد از این که فرشته پنج و شیش سالشه خودش دار می زنه خودکشی می کنه و منصور فرشته بزرگ می کنه اما نه به عنوان پدر به عنوان دایی فرشته با اسم جعلی
وقتی فرشته با رایان اشنا میشه منصور فکر می کنه که تمام نقشه هاش داره لو میره چون پدر رایان رفیق پدر فرشته اس
و اون خوب منصور یادشه از اونجا که بابای رایان داشته به فرشته نزدیک می شد هر لحظه بوی خطر می اومد خواست فرشته بفرسته خارج اما اون بابت رایان گفتش نه و این نقشه چیده و از چند ماه پیش که اومدین اون به فکر از بین بردن بابای رایان چرا که بابای رایان بعد جور دنبال کاراست و این کارم تنها کسی می تونه کنه که تو و فرشته باشین و همین طور دایی یا منصور خلافکار همون سایتی که فرشته هک کرده
رویا: چجوری فهمیدی تو اینا
حسین : منصور گرفتن
رایان: چی میگه این رویا بیا به ما هم بگو
من: یعنی همه اینا
حسین: اره
یهو صدای شکستن وسایل از اتاق فرشته اومد
رایان: فرشته فرشته
یکی این درو باز کنه
چند هفته بعد. .،،،--،،.،-،.-
الان یه چند روزی می شه خودش حبس کرده
من: چرا اخه چرا این دختر نمی تونه به کسی اعتماد کنه اون از این بی غیرت که فیلم به اون عوضی نشون داد اون از کسی که
وای خدا چه هم بغل کردن اخه برادر من چند روز هم دیدین شما هی یه چند تا عکس گرفتم از شون رفتم طبقه پایین که رایان رو مبل نشسته بود
رایان: تو اینجا چیکار می کنی
من: اومدن خونه داداشم باید از تو اجازه بگیرم
یه قهوه ریختم برای خودم می خوردم اونم نگام می کرد که گوشیم زنگ خورد
من: جانم
حسین: میام دنبالتون یه چیز مهم بهت نشون بدم تا بفهمی کی پشت این کاراست
من: متما
حسین: من بهت دروغ گفتم
من: تو اون خونه نیستیم ادرس برات می فرستم بیا
حسین: رویا کجاست
من: بغل شوهرش
حسین: وات
من: با رامتین ازدواج کرد
یهو رایان سلفه کرد
حسین: پشمام ادرس بده
من: بای
رایان: اینا کی
ادرس فرستادم
بعد یک ساعت سکوت حسین اومد در باز کردم اومد تو
تا منو دید بغلم کرد
من: چی شده
حسین: بمیرم برات چقدر تو
داشت گریه می کرد
همون موقعه رامتین و رویا اومدن پایین
رویا دوید
رویا: چته داداشی
من: مدارک
رویا: پیدا کردی
حسین: متما بعد این ممکن
من: بدههه
رامتین: چی شده چه خبره اینجا
مدارک از شون گرفتم رفتم تو اتاق درم قفل کردم
شروع کردم
رمان از زبان رویا@@$%^&
درو قفل کرده
رامتین و رایان هی راه می رفتن
نشستم زیر پای حسین
من: داداشی به منم بگو دیگه چی شده
حسین: همه کار منصور عادل
من: منصور عادل کیه
حسین: کسی که پدر و مادر فرشته کشت
رایان: چی می گی تو
حسین: منصور عادل میشه رفیق پدر فرشته این دوتا هر دو عاشق لیلی میشن مادر فرشته اما وقتی پدر فرشته با لیلی ازدواج می کنه منصور دیونه میشه و یه روز فرشته و لیلی می دزده و پدر فرشته می کشه لیلی بعد از این که فرشته پنج و شیش سالشه خودش دار می زنه خودکشی می کنه و منصور فرشته بزرگ می کنه اما نه به عنوان پدر به عنوان دایی فرشته با اسم جعلی
وقتی فرشته با رایان اشنا میشه منصور فکر می کنه که تمام نقشه هاش داره لو میره چون پدر رایان رفیق پدر فرشته اس
و اون خوب منصور یادشه از اونجا که بابای رایان داشته به فرشته نزدیک می شد هر لحظه بوی خطر می اومد خواست فرشته بفرسته خارج اما اون بابت رایان گفتش نه و این نقشه چیده و از چند ماه پیش که اومدین اون به فکر از بین بردن بابای رایان چرا که بابای رایان بعد جور دنبال کاراست و این کارم تنها کسی می تونه کنه که تو و فرشته باشین و همین طور دایی یا منصور خلافکار همون سایتی که فرشته هک کرده
رویا: چجوری فهمیدی تو اینا
حسین : منصور گرفتن
رایان: چی میگه این رویا بیا به ما هم بگو
من: یعنی همه اینا
حسین: اره
یهو صدای شکستن وسایل از اتاق فرشته اومد
رایان: فرشته فرشته
یکی این درو باز کنه
چند هفته بعد. .،،،--،،.،-،.-
الان یه چند روزی می شه خودش حبس کرده
من: چرا اخه چرا این دختر نمی تونه به کسی اعتماد کنه اون از این بی غیرت که فیلم به اون عوضی نشون داد اون از کسی که
۵.۳k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.