بهشت من
بهشت من
پارت نهم
دریا بدو بدو امد سمتم
دریا:چه عجب بلاخره تشریف اوردین میخواستی اصلا نیا
الیا:این اینجا چی کار میکنه
دریا:نمیدونم به خدا
الان وقت این بود که رامتین رو ببینم
الیا:دامون نیومده؟
دریا:امممممم
الیا:بنال دیگه
دریا:اومده
الیا:کجا نشسته
جلوی رامتین رو نگاه کن
دامون کاملا جلوی دامتین نشسته بود
دریا:الان بهترین وقت که میتونی رامتین رو حرص بدی
خیلی ریلکس رفتم پیش دامون نشستم
دامون:عشقم چرا زودتر نیومدی
الیا:نمیبینی چقدر خوشگل کردم
دامون:تو همیشه خوشگلی
الیا:دامون اون کسی که روبرومون نشسته ببین در چه حاله
دامون:خیلی عصبی حالا برای چی؟
الیا:هیچی ولش کن.... دامون من برم پیش دوستام
دامون:برو عزیزم
به طرف دریا و بقیه رفتم
دریا:میشستی پیش عشقت دیگه
الیا:چقدر بیشعوری می خوای الان برم
دریا:نه وایسا اول کادوم رو بده بعد برو
الیا:حالا که اینطور شد نه میرم نه کادوتو میدم
دریا:گوه خوردم کادومو بده
ساعتو دادم بهش عین خر ذوق کرد
میخواستم برم پیش دامون بشینم که دامون نبود
زنگ زدم بهش بعد چند تا بوق ورداشت
الیا:الو کجایی تو دامون
دامون:عزیزم یه کار برام پیش امد نیم ساعت دیگه میام
الیا:باشه
یه ربعی بود نشسته بودم حوصلم سر رفته بود یه خدمتکار امد یه لیوان شراب ورداشتم نمیخواستم زیاد مست بشم همین یه دونه کافی بود
دست شوییم گرفته بود بلند شدم رفتم دست شویی که یکی چسبوند منو به دیوار
الیا:ولم کن دیوونه
رامتین:ولت نکن چی میشه
الیا:آی دستم درد میکنه
رامتین:اون پسره کی بود بغلش نشسته بودی هانن(باداد)
الیا:به تو ربطی نداره(با بغض)
رامتین:به من خیلی هم ربط داره
الیا:دوست پسرم بود
رامتین:تو غلط میکنی دوست پسر داری
الیا:مگه باید از تو اجازه بگیرم تو بهم خیانت کردی منم دارم جواب خیانتت رو میدم
رامتین:من بهت خیانت نکردم
الیا:چرا کردی
داشت به لبام نگاه میکرد کاملا معلوم بود مسته داشت نزدیک میشد همش هولش میدادم ولی خیلی سنگین بود نمیرفت کنا یه سانت دیگه به لبم میخورد
لبش خورد به لبم که....
پارت نهم
دریا بدو بدو امد سمتم
دریا:چه عجب بلاخره تشریف اوردین میخواستی اصلا نیا
الیا:این اینجا چی کار میکنه
دریا:نمیدونم به خدا
الان وقت این بود که رامتین رو ببینم
الیا:دامون نیومده؟
دریا:امممممم
الیا:بنال دیگه
دریا:اومده
الیا:کجا نشسته
جلوی رامتین رو نگاه کن
دامون کاملا جلوی دامتین نشسته بود
دریا:الان بهترین وقت که میتونی رامتین رو حرص بدی
خیلی ریلکس رفتم پیش دامون نشستم
دامون:عشقم چرا زودتر نیومدی
الیا:نمیبینی چقدر خوشگل کردم
دامون:تو همیشه خوشگلی
الیا:دامون اون کسی که روبرومون نشسته ببین در چه حاله
دامون:خیلی عصبی حالا برای چی؟
الیا:هیچی ولش کن.... دامون من برم پیش دوستام
دامون:برو عزیزم
به طرف دریا و بقیه رفتم
دریا:میشستی پیش عشقت دیگه
الیا:چقدر بیشعوری می خوای الان برم
دریا:نه وایسا اول کادوم رو بده بعد برو
الیا:حالا که اینطور شد نه میرم نه کادوتو میدم
دریا:گوه خوردم کادومو بده
ساعتو دادم بهش عین خر ذوق کرد
میخواستم برم پیش دامون بشینم که دامون نبود
زنگ زدم بهش بعد چند تا بوق ورداشت
الیا:الو کجایی تو دامون
دامون:عزیزم یه کار برام پیش امد نیم ساعت دیگه میام
الیا:باشه
یه ربعی بود نشسته بودم حوصلم سر رفته بود یه خدمتکار امد یه لیوان شراب ورداشتم نمیخواستم زیاد مست بشم همین یه دونه کافی بود
دست شوییم گرفته بود بلند شدم رفتم دست شویی که یکی چسبوند منو به دیوار
الیا:ولم کن دیوونه
رامتین:ولت نکن چی میشه
الیا:آی دستم درد میکنه
رامتین:اون پسره کی بود بغلش نشسته بودی هانن(باداد)
الیا:به تو ربطی نداره(با بغض)
رامتین:به من خیلی هم ربط داره
الیا:دوست پسرم بود
رامتین:تو غلط میکنی دوست پسر داری
الیا:مگه باید از تو اجازه بگیرم تو بهم خیانت کردی منم دارم جواب خیانتت رو میدم
رامتین:من بهت خیانت نکردم
الیا:چرا کردی
داشت به لبام نگاه میکرد کاملا معلوم بود مسته داشت نزدیک میشد همش هولش میدادم ولی خیلی سنگین بود نمیرفت کنا یه سانت دیگه به لبم میخورد
لبش خورد به لبم که....
۳.۵k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.