عشق ابدی پارت ۷۷
عشق ابدی پارت ۷۷
ویو کوک
ته : باور کن (لبخند مصنوعی)
کوک : نَمَد :/
ته : حالا بیخیال همه اینا . آممم بابت دیروز و امروز ممنون. من دیگه باید برگردم
-چی کجا؟(تعجب)
ته : باید برگردم خونه خودم (لبخند)
-نخیر . همچین حقی نداری
نمیدونم ناخودآگاه عصبانی شدم که تهیونگ میخواست بره . وقتی جیمین اینجوری کرد
دم گوشش یه چی گفت که جیمین هم راضی شد تا بره. واقعا نمیخواستم بره ، نباید میزاشتم بره ؛ میرفت من دیگه نمیتونستم ببینمش
وای خدایا کمکم کن
-باشه...پس میبینمت (ناراحت)
ته : پسر ناراحت نباش . برنامه سر جاشه (چشمک)
-باشه ولی کیفش به این بود باهم باشیم .
ته : خیله خب حالا . فعلا خدافظ
+چی.؟ نه نه ، تهیونگ بمون (جدی)
ته : برای چی؟
+ گفتم بمون
ته : خب دلیل بگو
+کارت دارم .
-شما چیکار تهیونگ داری؟؟
+ تهیونگ بمون داخل خونه ، جیمین بیا بالا کارت دارم(جدی)
قربونت برم یونگی جونم . نجاتم دادی از قرقرایی که بعد این قلبم بهم میکرد..
بعد چند مین هردو اومدن پایین
+بیاید فعلا بشینیم . یا بازی کنیم؟
یانگ : من که با گزینه دوم موافقم
جین : نظری ندارم
نامجون : موافقم
+ جیهوپ ، جیمین ، تهیونگ و جونگ کوک شما چی؟
-نمیدونم .
جیهوپ : اوکی
جونگ کوک : قبوله
تهیونگ : من نمیام
همه : چی؟
ته : گفتم نمیام
+لوس نشو تهیونگ
ته : لوس نمیشم . میگم کار دارم ، میخوام برم ...
+نه!(بلند)
ته : آره(بلند)
+نه(بلند)
ته : آره(بلند)
+ن..
جین : خفه(داد)
جین : تهیونگ شی ، برای چی میخوای بری؟
ته : جین شی. تو دیگه نگو ؛ بابا ،مامان بزرگم زنگ زده گفت کارم داره . باید برم پیشش
+کجاست؟
ته : چی؟
+خونه مامان بزرگت
ته : بیرون شهر
+خیلی راهه تا اونجا . نمیتونی تنها بری
ته : با ماشین میرم :/
+نخیر . نمیخواد پول اضافه بدی ؛ جونگ کوک ، یانگ ! یکی پاشه ببره تهیونگ رو
ته : یا یونگی . مثل بچه ها باهام رفتار نکن ؛ خودم پا دارم دست دارم میرم
+نشنیدید؟ پاشید دیگه!!
یانگ : من حوصله پاشدن و حاضر شدن ندارم ، کوک پاشو
ته : بشینید . خودم میرم ، خدافظ(بلند)
+کوک پا میشی یا نه؟(آروم و حرصی)
کوک : پاشدم بابا
ویو کوک
ته : باور کن (لبخند مصنوعی)
کوک : نَمَد :/
ته : حالا بیخیال همه اینا . آممم بابت دیروز و امروز ممنون. من دیگه باید برگردم
-چی کجا؟(تعجب)
ته : باید برگردم خونه خودم (لبخند)
-نخیر . همچین حقی نداری
نمیدونم ناخودآگاه عصبانی شدم که تهیونگ میخواست بره . وقتی جیمین اینجوری کرد
دم گوشش یه چی گفت که جیمین هم راضی شد تا بره. واقعا نمیخواستم بره ، نباید میزاشتم بره ؛ میرفت من دیگه نمیتونستم ببینمش
وای خدایا کمکم کن
-باشه...پس میبینمت (ناراحت)
ته : پسر ناراحت نباش . برنامه سر جاشه (چشمک)
-باشه ولی کیفش به این بود باهم باشیم .
ته : خیله خب حالا . فعلا خدافظ
+چی.؟ نه نه ، تهیونگ بمون (جدی)
ته : برای چی؟
+ گفتم بمون
ته : خب دلیل بگو
+کارت دارم .
-شما چیکار تهیونگ داری؟؟
+ تهیونگ بمون داخل خونه ، جیمین بیا بالا کارت دارم(جدی)
قربونت برم یونگی جونم . نجاتم دادی از قرقرایی که بعد این قلبم بهم میکرد..
بعد چند مین هردو اومدن پایین
+بیاید فعلا بشینیم . یا بازی کنیم؟
یانگ : من که با گزینه دوم موافقم
جین : نظری ندارم
نامجون : موافقم
+ جیهوپ ، جیمین ، تهیونگ و جونگ کوک شما چی؟
-نمیدونم .
جیهوپ : اوکی
جونگ کوک : قبوله
تهیونگ : من نمیام
همه : چی؟
ته : گفتم نمیام
+لوس نشو تهیونگ
ته : لوس نمیشم . میگم کار دارم ، میخوام برم ...
+نه!(بلند)
ته : آره(بلند)
+نه(بلند)
ته : آره(بلند)
+ن..
جین : خفه(داد)
جین : تهیونگ شی ، برای چی میخوای بری؟
ته : جین شی. تو دیگه نگو ؛ بابا ،مامان بزرگم زنگ زده گفت کارم داره . باید برم پیشش
+کجاست؟
ته : چی؟
+خونه مامان بزرگت
ته : بیرون شهر
+خیلی راهه تا اونجا . نمیتونی تنها بری
ته : با ماشین میرم :/
+نخیر . نمیخواد پول اضافه بدی ؛ جونگ کوک ، یانگ ! یکی پاشه ببره تهیونگ رو
ته : یا یونگی . مثل بچه ها باهام رفتار نکن ؛ خودم پا دارم دست دارم میرم
+نشنیدید؟ پاشید دیگه!!
یانگ : من حوصله پاشدن و حاضر شدن ندارم ، کوک پاشو
ته : بشینید . خودم میرم ، خدافظ(بلند)
+کوک پا میشی یا نه؟(آروم و حرصی)
کوک : پاشدم بابا
۲.۳k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.