فیک گمشده p¹⁶
فیک گمشده p¹⁶
یونهو.
لیکس: به چی میخندی؟ درحالی که داش میخندید هیون: لعنتی دارم ازت خواهش میکنم با گفتن این همه شون خندیدن جز چان هیون: فک کردم دارم درامایی چیزی میبینم و بعد دوباره خندید لیکس: وای راس میگی از صبوریش تعجب کرده بودم اگه من جاش بودم یه دس همه شون رو کتک میزدم هی اداشو در میاوردن دیگه تحملم تموم شد و با صدای نسبتا بلندی داد زدم یونهو: نمیخواین بس کنین؟؟؟ لینو: چته تو؟ یونهو: وقتی اداشو در میاوردین بهش نگا کردین؟ اگه نکردین الان بکنین و همه شون بهش نگا کردن سرشو انداخته بود پایین یونهو: سرتو بیار بالا چان: من خوبم یونهو: حالتو نپرسیدم گفتم سرتو بیار بالا سرشو آورد بالا اشک تو چشاش جمع شده بود هیون: هیونگ داری گریه میکنی؟! چان: نه... هان: خیلی خوب معذرت میخوایم چان هیونگ تو هم لطفا دیگه گریه نکن چان: باشه هان: دیگه دیره پاشین برگردیم خوابگاه.. بین: آره...آره بریم...
چان.
امروز قراره بود لایو داشته باشم... چانزروم...فرصت خوبی بود تا قضیه رو به استی ها بگم...سر میز صبحانه نشسته بودیم من صبحونمو تموم کرده بودم بلند شدم که برم چان: بچه ها من دارم میرم سونگ: پیرمرد کجاااا؟ چان: هیییش آروم تررر سونگ: چراااا؟ چان: بقیه خوابن... هیون: بقیه منظورت کیه هیونگ؟؟ همه که بیدارن... بین: بزار ببینم کی اینجا نیس... لینو: یونهو؟ هیون: هیونگ واقعااا؟ چان: چی واقعا؟ ای ان: هیونگ بیخیال... چان: چی دارین میگین؟ من دیرم شد باید برم...خدافظ
#فیک استری کیدز
#فیک اسکیز
یونهو.
لیکس: به چی میخندی؟ درحالی که داش میخندید هیون: لعنتی دارم ازت خواهش میکنم با گفتن این همه شون خندیدن جز چان هیون: فک کردم دارم درامایی چیزی میبینم و بعد دوباره خندید لیکس: وای راس میگی از صبوریش تعجب کرده بودم اگه من جاش بودم یه دس همه شون رو کتک میزدم هی اداشو در میاوردن دیگه تحملم تموم شد و با صدای نسبتا بلندی داد زدم یونهو: نمیخواین بس کنین؟؟؟ لینو: چته تو؟ یونهو: وقتی اداشو در میاوردین بهش نگا کردین؟ اگه نکردین الان بکنین و همه شون بهش نگا کردن سرشو انداخته بود پایین یونهو: سرتو بیار بالا چان: من خوبم یونهو: حالتو نپرسیدم گفتم سرتو بیار بالا سرشو آورد بالا اشک تو چشاش جمع شده بود هیون: هیونگ داری گریه میکنی؟! چان: نه... هان: خیلی خوب معذرت میخوایم چان هیونگ تو هم لطفا دیگه گریه نکن چان: باشه هان: دیگه دیره پاشین برگردیم خوابگاه.. بین: آره...آره بریم...
چان.
امروز قراره بود لایو داشته باشم... چانزروم...فرصت خوبی بود تا قضیه رو به استی ها بگم...سر میز صبحانه نشسته بودیم من صبحونمو تموم کرده بودم بلند شدم که برم چان: بچه ها من دارم میرم سونگ: پیرمرد کجاااا؟ چان: هیییش آروم تررر سونگ: چراااا؟ چان: بقیه خوابن... هیون: بقیه منظورت کیه هیونگ؟؟ همه که بیدارن... بین: بزار ببینم کی اینجا نیس... لینو: یونهو؟ هیون: هیونگ واقعااا؟ چان: چی واقعا؟ ای ان: هیونگ بیخیال... چان: چی دارین میگین؟ من دیرم شد باید برم...خدافظ
#فیک استری کیدز
#فیک اسکیز
۴.۲k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.