وقتی بمیرم......
وقتی بمیرم......
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...
نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...
و نه در اخبار حرفی زده میشود...
نه خیابانی بسته میشود...
و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...
تنها موهای مادرم کمی سپیدتر میشود...
و پدرم کمی شکسته تر.........
اقواممان چند روز آسوده از کار...
دوستانم بعد از خاکسپاری موقع خوردن کباب...
آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...
راستی عشق قدیمیم را بگو......
هه هه هه.....
او هم با خنده هایش در آغوش دیگری مرا از یاد میبرد...
من فقط تنها گورکنی را خسته میکنم...
ومداحی که از خوبی های نداشته ام میگوید...
واشک تمساح میریزد...
و در آخر ...
من میمانم و گورستان سرد و تاریک...
و غم همیشگیم که همراهم می ماند...
حسین پناهی
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...
نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...
و نه در اخبار حرفی زده میشود...
نه خیابانی بسته میشود...
و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...
تنها موهای مادرم کمی سپیدتر میشود...
و پدرم کمی شکسته تر.........
اقواممان چند روز آسوده از کار...
دوستانم بعد از خاکسپاری موقع خوردن کباب...
آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...
راستی عشق قدیمیم را بگو......
هه هه هه.....
او هم با خنده هایش در آغوش دیگری مرا از یاد میبرد...
من فقط تنها گورکنی را خسته میکنم...
ومداحی که از خوبی های نداشته ام میگوید...
واشک تمساح میریزد...
و در آخر ...
من میمانم و گورستان سرد و تاریک...
و غم همیشگیم که همراهم می ماند...
حسین پناهی
۳.۵k
۱۷ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.